همه چیز از همه جا

نوشته های سید محمد رضا مجابی

همه چیز از همه جا

نوشته های سید محمد رضا مجابی

بیماری ناشی از کمبود ویتامین

بیماری ناشی از کمبود ویتامین

ویتامینها را به دو دسته مهم، شامل ویتامینهای محلول در آب و ویتامینهای محلول در چربی، تقسیم کرده اند. ویتامین E، ویتامین K، ویتامین D، ویتامین A را نیز محلول در چربی و ویتامین C و ویتامینهای گروه B را محلول در آب دانسته اند.

علاوه بر مواد معدنی، ویتامینها نیز مورد نیاز بدن هستند؛ زیرا بدون حضور آنها در غذا، سلامتی و تعادل اعضای بدن ناپایدار می‌شود و در اعمال حیاتی اختلالاتی ایجاد می‌گردد و عوارضی بروز می‌کند که گاه منجر به مرگ می‌شود. ویتامین‌ها سوخت و ساز بدن را تنظیم می‌کنند و تنها کمبود یک ویتامین می‌تواند، تمام بدن انسان را به مخاطره اندازد. خوب است بدانید که بیشتر ویتامینها از منابع اصلی طبیعی استخراج می‌شوند.

مقدار مصرف ویتامین‌هاگرچه هر ویتامینی به مقدار بسیار اندکی برای رفع نیاز بدن کافی است، ولی باید گفت که نگرانی مردم از کمبود ویتامین، چندان هم بی‌پایه نیست. غذایی که می‌خوریم اگر متنوع باشد، ویتامین‌های ضروری را خود به خود به بدنمان می‌رساند (گویا فقط به استثنای ویتامین د)؛ اما اشکال این است که بسیاری از مردم در انتخاب خوراک خود، عاقلانه رفتار نمی‌کنند؛ یعنی رعایت نمی‌کنند که غذایشان متنوع باشد. همچنین از غذاهای اساسی و مهمی که ویتامین‌ها را برایشان تأمین کند، غافلند. به چنین افرادی باید مقداری ویتامین اضافی بخورانیم تا جبران کمبودشان بشود. بسیاری از ویتامین‌ها قابل ذخیره شدن در بدن نیستند؛ از این‌رو می‌توان گفت که بدن ویتامین‌های افزون‌ بر نیاز خود را به راحتی دفع می‌کند. با این وصف اگر بخواهیم پیوسته یک یا چند ویتامین خاص را به افراط وارد بدن بکنیم، کاری زیان‌بخش خواهد بود. این گفته به ویژه درباره ویتامین آ و ویتامین د کاملاً صحت دارد. پس نباید دایما از کپسول یا شربت ویتامین آ و ویتامین د استفاده کرد. چه غذاهایی چه ویتامین‌هایی را فراهم می‌آورند؟ اکنون نگاهی سریع به خواص ویتامین‌ها و غذاهایی که آن‌ها را برایمان تأمین می‌کنند، خواهیم افکند. ویتامین «آ» برای سلامت چشم، پوست، دندان و استخوان‌ها مفید است. آن را می‌توان از تره‌بار سبز و برگ‌دار، تره‌بار زرد، میوه‌ها، تخم‌مرغ، جگر و کره به‌دست آورد. ویتامین «ب ـ ۱» برای دستگاه گوارش و اعصاب مفید است و مانع پیدایش برخی بیماری‌ها می‌شود. آن را در نان کامل، جبوبات و جگر خواهید یافت. ویتامین «ب ـ ۲» در شیر، تخم‌مرغ، سبزیجات و گوشت بی‌چربی یافت می‌شود. ویتامین «ث» مدد بخش بافت‌ها، استخوان‌ها و دندان‌هاست و در میوه‌های ترش، گوجه‌فرنگی و کدوی خام وجود دارد.

عوارض کمبود ویتامین عوارض مربوط به کمبود ویتامین ها را در بدن میتوان به درجات و مراحل مختلف زیر تقسیم کرد.

مرحله نخست: بدن سعی می کند از ویتامین هایی که قبلا ذخیره کرده استفاده کند. در این مرحله هنوز ویتامین در خون موجود می باشد.

مرحله دوم: ویتامین های ذخیره شده کاملا مصرف شده و از بین رفته اند طوری که کاهش ویتامین در خون و ادرار مشخص می شود.

مرحله سوم: کم کم - کاهش بنیه ذهنی وجسمی - بی اشتهایی و خستگی پدیدار شده و همچنین امکان بیماری های غفونی افزایش پیدا می کند.

مرحله چهارم: نخستین تغییرات روحی وروانی پدیدار می شوند.

مرحله پنجم: بعضی ازنشانه های کمبود ویتامین، مثل بیماری شب کوری بروز می کند. غالبا این بیماری ها ناشی از کمبود چندین ویتامین می باشند. در این مرحله هنوز بیماری های ناشی از کمبود ویتامین، با رساندن ویتامین های لازم به بدن قابل درمان می باشند.

مرحله ششم: کمبود ویتامین ها بحدیست که بیماری های ناگواری را با خود به همراه می آورد. برخی از این بیماری ها- خطرناک و غیر قابل بهبود می باشند.

ویتامین های مفید برای هر بیماریo ترمیم زخم ها: ویتامین های B2,B5,C,A,D

o بهبود سریع زخم ها: ویتامین های گروه B و ویتامین های C,A,F

o بهبود سریع زخم هایی که دیر خوب می شوند: ویتامینB5

o دردهای عصبی دندان: ویتامین B1,B6,B12

o بی اشتهایی: ویتامین های B1,B2,B6,B10,B11,C,A,D (جوانه غلات اکثر این ویتامین ها را داراست لذا از جوانه گندم جهت رفع بی اشتهایی استفاده کنید.)

o یبوست: ویتامین های B1,B2,B3,B6,C,A,D,K که در جوانه گندم فراوانند.

o زخم معده: ویتامین های B1,B3,B5,C,A,D,E,K

o کاهش کلسترول: ویتامین (کولین),J (ایندوزیتول),I (روتین), B1,B2,B3,A,E,P

o کاهش چربی خون: ویتامینهای B13,(اسیداوروتیک)،B15(اسیدپنگامیک)، A،E، P(روتین)،I،J،M(استیگماسترول)

ویتامین C

اسید اسکوربیک یا ویتامین C یکی از محبوب‌ترین و مشهورترین داروهایی است که افراد سالم و بیمار هر دو به یک اندازه از مصرف آن لذت می‌برند.

ویتامین C در گروه ویتامین‌ها قرار دارد و به شکل قرص‌های ۱۰۰ و ۲۵۰ میلی‌گرمی و قرص جوشان ۱۰۰۰ میلی‌گرمی، پودر ۵۰۰ میلی‌گرمی و آمپول ۵۰۰ میلی‌گرمی در داروخانه‌های کشور موجود است. اما قرص جوشان آن به ویژه در فصول سرد سال طرفدار بیشتری پیدا می‌کند.

ویتامین C، ویتامین محلول در آب است که از اجزای ضروری برای ساخت و نگهداری کلاژن و بافت محیطی بین سلولی است. مصرف این دارو سبب تقویت دستگاه ایمنی و افزایش سرعت بهبود زخم می‌شود، همچنین از تشکیل نیتروزآمین‌ها و نیتروز اوره‌های سرطان‌زا جلوگیری می‌کند.

موارد مصرف ویتامین C در پیشگیری و درمان بیماری اسکوروی، کمک به درمان سوختگی‌های شدید، بهبود شکستگی یا زخم بیماری‌های مزمن است.

میزان مصرف این دارو بر اساس نوع بیماری تعیین می‌شود. به‌طور مثال، در درمان بیماری اسکوروی روزانه ۱۰۰ میلی گرم تا ۲ گرم از راه خوراکی یا تزریقی مصرف می‌شود یا در سوختگی‌های شدید روزانه ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلی‌گرم به وسیله پزشکان توصیه می‌شود.

اسیداسکوربیک نیز مانند داروهای دیگر عوارضی از خود نشان می‌دهد که اغلب دستگاه عصبی، پوست، گوارش و ادراری را درگیر می‌کند. شایع‌ترین این علایم شامل سرگیجه، درد در محل تزریق، اسهال، سوزش سردل، افزایش دفع ادرار یا تخریب دندان‌ها با مصرف طولانی مدت قرص‌های جویدنی است.

افراد دچار کمبود آنزیم G6PD باید از مصرف زیاد این دارو بپرهیزند زیرا احتمال بروز کم‌خونی در این افراد با مصرف اسیداسکوربیک محتمل است.

ویتامین C تزریقی در معرض نور به تدریج تیره می‌شود اما تغییر رنگ جزیی تاثیری در اثر درمانی آن ندارد.

ویتامین C تزریقی را می‌توان به صورت رقیق شده یا رقیق نشده استفاده کرد.

از محلول خوراکی ویتامین C می‌توان همراه غذا استفاده کرد.

قرص‌های جوشان این ویتامین را باید در یک لیوان‌ آب حل و بلافاصله مصرف کرد.

ویتامین C را در ظروف غیرفلزی مقاوم در برابر هوا، دور از حرارت و نور خورشید در دمای ۱۵ تا ۳۰ درجه سانتی‌گراد نگهداری کنید.

مصرف زیاد این دارو در دوران بارداری توصیه نمی‌شود. همچنین سیگاری‌ها و افرادی که قرص ضدبارداری مصرف می‌کنند، نیاز به مصرف ویتامین بیشتری به صورت مکمل دارند.

درباره این ویتامین، مهم‌ترین توصیه‌ای که‌ به خانواده‌ها گفته می‌شود، این است که برای تامین ویتامین C لازم به منابع غذایی طبیعی توجه بیشتری نشان دهند تا دارو.

 

نامه امام علی به امام حسن (ع)

نامه امام علی به امام حسن (ع)

این پندنامه پدری است به مرگ نزدیک و به پیروزی زمانه معترف ، و زندگی از او روی گردانید و به روزگار گردن نهاده و در سرای در گذشتگان آرمیده ، نکوهشگر دنیا و فردا از آن سرای کوچنده به فرزندی آرزومند که به آرزوها دست نخواهد یافت ، فرزندی رهسپار راه هلاک شدگان و آماج بیماریها و گروگان روزگاران و هدف مصیبتها و برده دنیا و سوداگران غرور و وامدار فنا و اسیر مرگ همسوگند اندوه و همنشین غم و همنفس آفات و خاکسار شهوات و جانشین رفتگان.

اما بعد: آنچه من از پشت کردن دنیا و سرکشی روزگار و روی آوردن آن جهان به خویش دانستم ، مرا از آن باز داشت که جز از خویشتن یاد کنم ، جز به کار آن جهان پردازم ، و جز غم خویش تیمار دگری خورم. آن گاه که هم خویشتن ، مرا از هم دگران باز داشت و رای مرا بر این استوار ساخت که جز به فکر آن جهان نباشم و تکلیف مرا روشن ساخت و بر آنم داشت که کوشا دست به کاری زنم که بیهودگی را بر آن راه نباشد و فکرت خویش صادقانه به کار برم ، دیدم که تو پاره ای از من ، که سراسر وجود منی ، آنسان که اگر غمی بر دل تو فرود آید، گویی بر دل من نشسته و اگر مرگ تو را دریابد، گویی مرا دریافته است ، پس دیدم کار تو همچون کار خود من در نظرم بزرگست و کار تو کار منست. از آن رو این نامه را به تو می نویسم ، به این امید که - خواه من برای تو زنده مانم یا از این جهان در گذرم - به آن رفتار کنی و به آن پشتگرم باشی.

ای فرزند گرامی ! به تو اندرز می دهم که از خدای بترسی و ملازم فرمان او باشی و دل به یاد او آبادان کنی و رشته پیوند او نگهداری ، که اگر چنین کنی میان تو با خدای ، کدام رشته از آن استوارتر! دل به پند زنده دار و با دل نبستن به دنیا بمیران و به باور نیرومند ساز و به خرد بیفروز و به یاد مرگ رام کن و به پذیرفتن فنا وادار و به رنجهای دنیا بیناساز و از صولت دهر بر حذر دار و از دگرگونیهای گردش روزان و شبان بیم ده و داستان گذشتگان بر او فروخوان و سرگذشت پیشینیانش یادآور و بر دیار و آثارشان بگذر. پس ‍ بنگر که چه کردند و از کجا بر شدند و به کجا فرود آمدند و در کجا جای گزیدند. آن گاه بینی که از دوستان جدا ماندند و به دیار تنهائی فرود آمدند. آنسان که تو نیز پس از اندک زمان یکی از آنان خواهی بود. پس سرای بپیرای و آخرت به دنیا مفروش و آنچه ندانی مگوی و از آنچه به آن وظیفه نداری سخن مران و راهی که از کجی آن بیمناکی ، مپوی که باز ایستادن از بیم سرگردانی ، بهتر که فرو افتادن در ورطه ترس و تباهی. به نیکی فرمان ده تا از نیکان باشی ، مردمان را با دست و زبان از کار نکوهیده بازدار و بکوش تا از زشتکاران جدا باشی. در راه خدای آنسان که سزاوار اوست ، پیکار جوی و از سرزنش مردمان باک مدار و به هیچ حال در راه حق از غرقه شدن در سختیها میندیش ، دانش دین آموز و در ناگوارها خود را به شکیبائی خوگر ساز، چه نیکو خویی است شکیبایی در راه حق !

کار خویش همه به کردگار رها کن و در هر مهمی خود را به خدای بسپار که پناهگاهی است بس استوار و نگهبانی بس توانا و مدافعی شکست ناپذیر. در دعا و خواهش از پروردگار، اخلاص ورز که بخشش و محرومی به دست اوست. در طلب خیر و عافیت از خدای ، پافشاری ورز. پند من نیک دریاب و جانب آن فرو مگذار و از آن روی مگردان که بهترین سخن آنست که سود بخشد. بدان در دانشی که سودی نباشد، خیری نیست و علمی ککه به حقیقت روی ندارد و به حق راه ننماید، در آموختن ، آن فایدتی نیست.

هان ای پسر! چون دیدم روزهای زندگیم بالا گرفته و سستی تن فزونی یافته است ، به وصیت تو شتافتم و از آن پیشی که مرگ تاختن آورد و زبان از گفتن سخن دل بازماند و اندیشه همچون کالبد بفرساید یا برخی از چیرگیهای هوس و خواهشهای نفسانی و فریبندگیهای دنیا بر دل تو از من پیشی گیرد و تو همچون شتری رمنده و سرکش رام نگردی ، پاره ای از پندهای خویش بر تو فرو خواندم ، چه ، دل نوجوانان همانند زمینی است که تخمی در آن نیفشانده باشند، از این رو هر دانه در آن افکنند، پذیرای آن باشد و آن را نیک بپروراند، پس زان پیشتر که ترا دل سخت گردد و خرد در بند شود، به تادیب تو برخاستم تا پای استوار به عقیدتی روی آری که اهل تجربه ترا از طلب و آزمودن آن بی نیاز ساخته اند، پس تو از رنج طلب بی نیازی و از تلاش تجربت رسته. اینک آنچه از طلب و تجربه با دشواری فراهم آورده ایم ، رایگان در دست تست و آنچه بسا که در نظر ما تاریک می نمود. بر تو روشن گردیده است.

ای فرزند گرامی ! چه روزگار به درازی عمر پیشینیان بر من نگذشته است ، اما چندان در کار ایشان نگریسته ام و در اخبارشان اندیشیده ام و در آثارشان سیر کرده ام که همچون یکی از آنان شده ام ، بلکه چندان بر امورشان آگاهی یافته ام که گویی با نخستینشان تا پسینشان زیسته ام. پس در این سیر و تامل ، کردار پاکیزه را از آلوده باز شناختم ، و سود را از زیان در یافتم ، آن گاه برای تو زنده هر کار را برگزیدم و زیبای آن را جستم ، و ناشایسته آن را یکسو نهادم و هر جا پدری مهربان را باید تا در کار فرزند نیکو بنگرد نیکو نگریستم و مانند همه پدران مهر اندیش که به کار فرزندان همت می گمارند، در کار تو همت گماشتم و باری بر آن شدم تا ترا این چنین ادب آموزم ، چه تو روی به زندگی داری و جوانی نوخاسته ای - با دلی پاک و نهادی صافی - و قصد آن کردم که نخست ، کتاب خدای عزوجل به تو آموزم ، و تاویل آن کتاب و شرایع اسلام و احکام و حلال و حرام آن به تو باز گویم ، و جز این نیاموزم ، اما از آن ترسیدم که عقاید و آرا - که مورد اختلاف و اشتباه مردم شده است - ترا نیز مشتبه سازد، پس ، با همه کراهت که از گفتن آن داشتم دیدم که نزد من یادآوری آن ، پسندیده تر از آنست که ترا در حالی رها کنم که از فرو افتادن در ورطه هلاک بر تو ایمن نباشم. امیدوارم خدای ترا در راه صواب توفیق فرماید و به راه میانه رهنمونی کند. اینک ترا به پیروی از این اندرزها سفارش ‍ می کنم.

هان ای فرزند! بدان که بهترین چیز که از پند من باید فراگیری ، پرهیزگاری در راه خدای است ، و بس کردن به آنچه بر تو واجب گردانیده است ، و فرا گرفتن آنچه نیاکان نخستین تو و نیکان خاندانت بر آن بوده اند. همانا که آنان نیز مانند تو از اندیشه در کار و درستکاری خویش فروگذار نکردند و از معارف دین هر چه را در اثر تفکر و ژرف اندیشی باز شناختند به کار بستند، و از فرا گرفتن هر چه بیرون از وظیفه بود خودداری کردند.

پس اکنون اگر دل تو، به آنچه ایشان به آن عارف شده بودند، بس تکند و در جستجوی حقیقت افزون طلب باشد، باید که به نیروی تفکر درست و تامل و نیک آموزی در پس کسب آن برآیی ، نه که با فرو افتادن در گرداب شبه ها و غرقه گشتن در ورطه مجادله ها. پس اگر رای تو بر این شد، نخست از خدای مددخواه و برای کسب توفیق به او روی آور، و آشفتگیهای تردید زای که شخص را به ناباوری و شبهه در اندازد یا گمراه سازد ، رها کن. پس آن هنگام که بیقین دانستی دل صفا یافته و فرمانبردار گشته ، و رای کمال پذیرفته و از تفرقه باز آمده ، و خاطر در این کار جمع گردیده و فکر در نقطه مقصود تمرکز یافته است ، بنگر که در این پندنامه که به توضیح بر تو نوشته ام چه می گویم. اما اگر از آنچه به دل خواهی ، فراهم نیامد و فراغ خاطر و فکر جمع میسر نشد، هشدار که همچون شتری که پیش روی نبیند به سر در نیایی ، و در ورطه ظلمات که رهایی از آن بسی دشوار است گرفتار نگردی. آن کس که راه بروشنی نبیند و امور را در هم آمیزد، در طلب دین نیست ، و در چنین حال ، درنگ بهتر تا که رفتن.

ای فرزند ارجمند! در سخنان من نیکو بیندیش ، و بدان که خداوند مرگ ، خداوند زندگی است و آن که می آفریند، هم اوست که می میراند، و آن که نابود می سازد، هم اوست که زندگی باز می گرداند و آن که به بلا می آزماید، هم اوست که از بلا می رهاند. این جهان پای نگرفت جز به نعمتها و محرومی ها و رنجها و پاداشها و کیفرها به روز رستاخیز، و به دیگر مشیتهای خدا که بر آن آگاه نیستی ، پس اگر از رویدادهای این جهان دانستن نکته ای بر تو دشوار نماید، از نادانی خویش دان ، که نخستین بار که آفریده شدی ، چیزی از اینهمه بر تو معلوم نبود، سپس بر آن آگاه گردیدی. بسا چیزها که نمی دانستی و رایت در آن حیران بود و چشم سرگشته ، اما سرانجام به آن عارف شدی ، پس به او پناه بر و در پیشگاه او بندگی کن ، و به سوی او بگرای ، و از او بیم دار که ترا آفرید و روزی داد و اندامت موزون ساخت.

ای فرزند! بدان که هیچ رسول صلی الله علیه و آله از خدای خبر نداد، پس ‍ رستگاری خویش را به رهبری او دلخوش باش.

اینکه نکته ای از اندرز به تو فرو نگذاشتم و تو چندان که بکوشی آنسان که من به تو بینایم ، به خویش بینا نخواهی شد.

ای فرزند! بدان که اگر پروردگار را شریک بودی ، آن شریک رسولان خود به سوی تو می فرستادی ، و نشانه های قدرت و چیرگی او می دیدی ، و افعال و صفاتش می شناختی ، اما پروردگار چنان که ذات خویش را توصیف کرده است ، یکتاست و هیچ کس در ملک با او مخالفت نتواند کرد. او جاویدان است و زوال ناپذیر، اول است پیش از همه کائنات ، بی آنکه او را آغاز و بدایت باشد، و آخر است پس از همه موجودات ، بی آنکه او را پایان و نهایت باشد، برتر از آن است که احاطه دل و دیده ، ربوبیت وی را در یابد.

اکنون که اینها دانستی ، پس ، آنسان که چون تویی را با آن مایه اندک و ناچیزی جایگاهت و ناتوانی بسیار و نیاز فراوان به پروردگار، سزد که کنی ، در پی طاعت او باش و از کیفرش بترس و از خشمش بیم دار که او جز به کار نیکویت فرمان نداد و جز از کردار زشت بازت نداشت.

ای فرزند! همانا که ترا از دنیا و از حال و زوال و انتقال آن آگاه کردم و از آن جهان و از آنچه برای اهل آن در آنجا آماده شده است ، خبر دادم ، و داستانها بر تو فرو خواندم تا عبرت گیری و به آن رفتار کنی. داستان آنان که دنیا را چنانکه باید بیازمودند، داستان مسافرانی است که فروکش کردن در منزلی بی برگ و نوا را خوش نداشته باشند و بر آن شوند تا در سرزمینی پر نعمت و ناحیتی سرسبز فرود آیند، پس دشواری راه و دوری یار و سختی سفر و ناگواری خوراک بر خود هموار سازند تابه سرای فراخ و نشستنگاه خود در آیند، از این رو ناسازیهای راه را رنجی نمی شمارند و انفاق مال را در آن راه زیانی نمی بینند و چیزی را دوستر از آن ندارند که آنان را به سر منزل نزدیک سازد و راه قرار گاهشان کوتاه کند.

و مثل آنان که به دنیا فریفته شدند، بر مثال گروهی است در منزلی پر نعمت نشسته ، که نخواهند به وادی بی برکت و قحطی زده مقام گیرند. پس چیزی را ناخوشتر و دشوارتر از آن نمی دانند که رامشسرای خویش رها کنند و ناگهان به آن پایگاه تهی از نعمت فرود آیند.

ای فرزند عزیز! خود را و دگران را با یک ترازو بسنج. پس ، بردگران آن پسند که بر خود می پسندی و چیزی را که بر خود ناروا می دانی ، بر دگران نیز ناروا دان ، و آنسان که نمی خواهی بر تو ستم کنند، بر کسی ستم مکن ، و چنانکه از مردمان چشم نیکی داری نیکی کن ، کاری را که از دیگران زشت می دانی ، از خود نیز زشت دان و رفتاری که چون با دیگران کنی ، خشنود گردی ، چون با تو کنند. به آن خشنود باش. آنچه ندانی - هر چند اندک دانی - مگوی آنچه نمی پسندی که درباره تو چنان گویند، درباره دیگران بر زبان میاور. بدان که خودپسندی خلاف صوابست و آفت خرد. سختکوش باش و گنجوری دگران مکن و چون به حقیقت رهنمون شدی - چندان که می توان - در پیشگاه پروردگار فروتنی ورز. آگاه باش که راهی در پیش داری به مسافت دور و به سختی دشوار، و در پیمودن آن راه از کردار پسندیده و توشه ای چندان ، که ترا سبکبار به منزل رساند، بی نیاز نیستی ، پس خویشتن را گرانبار مساز که آن ، مایه گرانی و ناسازی سرانجام تو گردد، و اگر از تنگدستان کسی یافتی به تو بازگرداند، غنیمت شمار و آن بار بر پشت او نه ، و اگر توانی بر آن بیفزای که بسا او را بجوئی و نیابی. اگر کسی از تو وام خواست توانگری بودی ، غنیمت دان ،تا در روزگار تنگدستی آن وام به تو باز گرداند.

هشدار که فرازی دشوار نورد در پیش داری ، که آنجا سبکبار را حال خوشتر از گرانبار، و دیر جنبنده را حال زشتر از شتابنده. در نشیب آن فراز همانا که یا به بهشت فرود آیی یا به دوزخ ، پس پیش از فرود آمدن ، با کردار پسندیده ، مایه آسایش و برگ عیش آنجا فرست و سرای ، آماده و دلنشین ساز، چه ، پس از مرگ نه می توانی خشنودی خدای فراهم آورد، نه می توانی به دنیا بازگشت.

آگاه باش آن که گنجینه های آسمانها و زمین در دست اوست ، به تو رخصت دعا داد و اجابت آن را کفالت کرد و ترا بفرمود که دست نیاز به سوی او برداری تا نیازت بر آورد، و از وی طلب رحمت کنی تا بر تو رحمت کند، و میان تو با خویشت هیچ کس را حجاب نکرد و ترا به کسی وا نگذاشت تا نزد او از تو شفاعت کند، از ینت باز نداشت که اگر بد کردی ، در توبه کوبی ، و در خشم بر تو شتاب نورزید، و از بازگشت تو به سوی خود سرزشنت نکرد، و از آنجا که سزاوار رسوائی بودی ، رسوات نساخت و قبول توبه بر تو سخت نگرفت ، و به سبب گناه با تو مناقشه نکرد و از رحمت خویش ‍ نومیدت نفرمود، و در توبه بر تو نیست ، بلکه توبه ات را کاری نیکو دانست ، و گناهت را یک ، و کار نیکوت را ده به شمار آورد. در توبه و باب طلب خشنودی خویش بر تو گشود. هنگامی که او را بخوانی ندای تو می شنود و چون با او به نهان راز گویی ، گفتگوی نهانت می داند. نیاز خود بر او عرضه می داری و از حال دل پرده بر می گیری و درد دل با او در میان می نهی و از غمها شکوه می کنی و ازو غمزدایی می طلبی و در کارها مدد می جویی و از گنجینه های رحمت او، از فزونی زندگی و سلامت تن و فراخی روزی ، آن می خواهی که هیچ کس جز او به بخشیدن آن توانا نیست. آن گاه کلید خزانه های خود از آنچه طلب آن را رخصت فرموده است ، به تو سپرده ، تا هرگاه اراده کنی به نیایش درهای نعمت او بر خویشتن بگشایی و باران احسان او پیاپی بر خود ببارانی. پس مباد که درنگ در اجابت دعا، ترا از رحمت او ناامید گرداند که همانا عطیه به میزان نیت است. بسا که درنگ در اجابت دعا، خواهنده را پاداشی بزرگتر، و آرزومند را بخششی بیشتر باشد. بسا چیزی که بخواهی و به آن دست نیابی ، اما دیر یا زود، بهتر از آن نصیب افتد یا بلائی از تو بگرداند، و بسا که چیزی طلب کنی که اگر به آن رسی دینت تباه گردد، پس در پی آن باش که جمال باقی دارد و گرفتاری آن گریبانت نگردد. مال ترا نپاید و تو مال را نپایی.

ای فرزند دلبند! بدان که ترا بهر آن جهان آفریده اند نه این جهان ، و برای گذشتن آورده اند نه نشستن ، و برای مرگ و نه جاوید زیستن. تو در سرایی هستی که خانه کوچ است و توشه اندوزی و جای ناکامی و گذرگاه آن جهنمی. همانا که مرگ در پی تست و تو طعمه مرگی ، و هیچ گریزنده از آن به سلامت نرست و و از دست هیچ جوینده به در نرفت و جوینده ناچار به آن رسید. پس برحذر باش که مرگ ، آن گاه که سرگرم گناهی و به خود می گویی توبه خواهم کرد، به سراغت آید، و میان تو با توبه جدایی افکند که خویشتن به دست خود تباه ساخته باشی.

بیان مرگ

ای فرزند نازنین ! بسیار به یاد مرگ باش و به یاد ناگهان تاختن آن ، و به یاد آنچه پس از مرگ به آن در می رسی ، تا چون بر تو در آید با همه نیرو آماده باشی ، و چنان که باید کمربسته ، نه که ناگهان فرا رسد و بر تو چیره گردد. مباد که از آرامش و دلبستگی اهل دنیا به دنیا، و از ددمنشی آنان به یکدیگر در برابر مردار این جهان فریفته گردی ، که خدای ترا بر فریب دنیا آگاه گردانیده ، دنیا نیز حال فنای خویش بر تو فرو خوانده و ناسازیهای خود بر تو آشکار ساخته است. دنیا پرستان سگانی خروشانند، و درندگانی با شره جوشان. گروهی بر گروهی دیگر - بی موجبی - زوزه خشم آلود می کشند، و توانمندان ، ناتوان را در هم می شکنند و بزرگان بر خردگان چیرگی می کنند. دسته ای چون شترانی در بند ، و دسته ای دیگر رها ، با خردی گمراه ، رهسپار راه بی نشان ، بسان شترانی چالاک و بی مهار در سنگلاخی آواره نه چوپانی که از بیراهه بازشان دارد، نه چراننده ای که به چراشان گمارد. دنیا در کوره راه رهنوردشان ساخته و چشمشان از نور رستگاری پوشانیده است ، از این رو، در شوریدگیهای این جهان سرگشته اند و در نعمتهای آن غرقه ، دنیا آنان را به بازی گرفته و شیفته خود ساخته و با آنان به لعبت بازی پرداخته است ، و از آن لعبتگان نیز دنیا را بازیچه خود ساخته اند

و فرای دنیا، همه چیز از یاد سترده اند.

توفیق طلب

باش تا تیرگی یکسو شود و پرده ظلمت بدرد، گویی هودجها فرا می رسند ، زودا که شتابندگان گرم رو به آن پیوندند!

ای پسر گرامی ! بدان آن کس که بر راهوار شب و روز سوار است ، رهنورد است ، اگر چه بر جای ایستاده ، و در راه است ، اگر چه به فراغ رهنورد است ، اگر چه بر جای ایستاده ، و در راه است ، اگر چه به فراغ آرمیده. بی گمان هرگز به آرزو نرسی و از مرگ نرهی ، اگر که پوینده راه پیشینیان باشی ، پس ‍ در طلب دنیا مدارا کن و در کسب روزی ، پاکیزه باش و آن بر خود آسان گیر بساط طلب که به تنگدستی پیوست. نه چنین است که هر سختکوش ، روزی فراوان یابد و هر که راه اعتدال پوید، از آن محروم ماند. خود را به هیچ فرومایگی میالای - اگر چه ترا به دلخواه رساند، که آنچه از جان کاستی ، آن را بدل نخواهی یافت. بنده کس مباش که خدای آزادت آفرید.

آن خیر که به شر انجامد، خیر نیست ، و آن گشایش که به فروبستگی کشد، گشایش نیست. بهوش باش که توسن از هر سویت نکشاند و شتابان به آبشخور هلاکت فرود نیارد.

اگر توانی که میان خدای و خویشتن ، بخششگر دیگر ندانی ، چنان باش ، چه سمت (روزی) خویش خواهی یافت و سهم خود خواهی گرفت. همانا که روی اندک از جانب پروردگار سبحان ، گرامی تر و برتر، که روزی بسیار از سوی آفریدگان ، هر چند همه چیز از اوست.

پندهای گوناگون

آنچه به سبب خاموشی از دست دهی ، تدارک آن آسانتر، تا آنچه به سبب سخن گفتن. نگاهداری آنچه در ظرف است ، به استواری بند انست نزد من ، نگاهداشتن چیزی که در دست داری ، بهتر تا طلب چیزی که در دست دیگران است. شرنگ نومیدی ، گواراتر تا خواهش از مردمان. روزی تنگ با پرهیزگاری ، بهتر که بی نیازی با زشتکاری.

هر کس راز خویش بهتر از دگری نگاه می دارد. بسا آدمیان که در زیان خویش ‍ می کوشند. پر گو و یاوه سراست. هر که فکرت کند، بینا گردد. به نیکوکاران پیوند تا از آنان باشی ، و از تبهکاران بگسل تا از آنان نباشی. لقمه حرام بد است. ستم بر ناتوان ، زشترین ستم است. آنجا که نرمی به درشتی گرایاند، درشتی نرمی است. بسا که دارو درد است و درد دارو. بسا کسی که او را بدخواه خود پنداری و به صلاح تو سخن گوید و آن را که عافیت اندیش ‍ خویش شماری ، در پندگویی تو خیانت ورزد. زنهار بر آرزو تکیه مکن که آرزو، سرمایه گولان است. خرد، سود جویی از آزمایشهاست. بهترین تجربه آنست که پندگوی تو باشد، ترا از بدیهای باز دارد و به نیکی ها

کشاند فرصت غنیمت شمار، زان پیش که از دست دادن آن مایه اندوه تو گردد.

هر جوینده به مقصود نرسید و هر مسافر باز نیامد. هدر دادن مال در هوسها، و توشه نیدوختن از آن برای رستاخیز، تبهکاری است. هر کار را پایانی است ، عاقبت اندیش باش. سوداگر بازیچه خطر است بسا مال اندک ، از بسیار آن بارورتر. یار فرومایه و دوست بخیل را خیر نیست. تا توسن زمانه رام است ، کام از روزگار آسان برگیر. به امید بیشی ، خویشتن در خطر میفکن. زنهار که مرکب ستیز با تو توسنی نکند. هنگامی که برادرت از تو پیوند برید، پیوستن او را بر خود هموار ساز، و چون دوری جست ، با او مهربان باش و به او نزدیک شو، چون بخل ورزید به او بخشش کن ، چون از تو گوشه گرفت. به او روی آور، در درشتی او نرم باش و چون گناه کرد، عذرش بپذیر، چنان که گویی تو بنده اویی و او خداوندگار نعمت تست.

اما زنهار که این دستورها بی جا به کار نبندی و با مردم نااهل به جای نیاری.

با دشمن دوست ، دوستی مکن که با دوست دشمنی کرده باشی برادرت را با دل پاک اندرزگوی ، خواه او را دلپسند افتد یا دلگیر نماید. خشم سرکش فرو خور که من جرعه ای که به عاقبت نوشتر از آن و به سرانجام گواراتر از آن باشد، نچشیده ام. هر که با تو درشتی کند، با او نرمی کن که به زودی با تو نرم گردد. بر دشمن به بخشش برتری جوی که آن پیروزی شیرین تر، تا چیرگی به آزار. اگر بر سر آن باشی که پیوند از برادر بگسلی ، جای آشتی باقی گذار تا اگر روزی پشیمان گردد. به آن باز تواند گشت هر که بر تو گمان نیکو برد، گمان او را صورت واقعیت بخش.

حق برادر به اعتماد دوستی بین خویشتن با او، ضایع مگردان ، چه ، آن کس ‍ که حق او تباه کنی برادر تو نباشد. نباید که خویشان تو، بی بهره ترین مردم از تو باشند. به آن کس که به دوستی تو نگراید، روی میاور. برادرت هر اندازه پیوند دوستی بیشتر بگسلد، تو در پیوستن بیشتر ستمگر را سنگین نشماری ، چه او به زیان خویش و سود تو می کوشد. و پاداش آن کس که ترا شاد سازد، آن نیست که با وی بدی کنی.

بدان کای فرزند که ، روزی بر دو گونه است: روزیی که تو در پی آنی و روزیی که آن در پی تست. پس اگر تو به سوی آن نروی ، آن به سوی تو خواهد آمد. چه زشت است تن به ذلت دادن به هنگام نیاز، و درشتی در بی نیازی. ترا از دنیا آن سودمند است که بدان اقامتگاه خویش بیارایی. اگر بر آنچه از دست داده ای به خیره زاری کنی ، پس بر آنچه به دست نیاورده ای نیز زاری کن. نبوده ها را با بوده ها بسنج ، که امور جهان همه همانند است. از آن زمره مباش که تا در آزارشان نکوشی پند نپذیرند، چه ، خردمند به ادب پند گیرد. چارپایان ، مگر به ضربت چوب به راه نیایند. اندوه چون بر دل نشیند، آن را به نیروی شکیبایی و حسن یقین از دل بزدای. هر که اعتدال بگذاشت از راه صواب بگشت. دوستی نوعی خویشاوندی است. یار صادق آنست که دور از تو نیز صادق باشد. هوس ، شریک کوری است. بسا بیگانه که نزدیکتر از خویش است ، و بسا خویش که دورتر از بیگانه. کسی ککه دوستی ندارد، تنهاست. هر که به قدر خود بس کند، پاینده ماند.

رشته پیوند بین تو با خدای ، استوارترین رشته پیوند است که می توانی به دست آورد. آن که پروای تو ندارد دشمن تست. آنجا که از مایه هلاک است ، نومیدی گنج مقصود است. هر رخنه را نباید آشکار ساخت. هر فرصت به دست نیاید. بسا که بینای کار در قصد خود خطا کرد و بی وقوف به مقصود رسید. در کار ناروا، درنگ بهتر، چه ، هر دم که بخواهی ، در آن شتاب توانی کرد. بریدن از نادان ، برابر است با پیوستن به خردمند. هر که زمانه را امین دانست ، زمانه به او خیانت ورزید و هر که آن را بزرگ داشت ، به او خوار گشت. نه هر که تیر انداخت ، نشانه زد.

اگر سلطان را حال بگردد، زمانه بگردد. پیش از سفر، از یار راه پرس و پیش ‍ از خرید خانه ، از همسایه.زنهار که سخنان خنده آور نگویی ، گرچه از زبان دیگری باشد. زنهار با زنان کنکاش نکنی که رایشان را کاستی ، و عزمشان را سستی است. بین زنان با فساد، پرده افکن که هر چه این پرده استوارتر، آراستگی شان به عفاف پاینده تر. بیرون رفتن زنان از خانه نه چنان زشت است که تو کسی را به خانه در آوری که اعتماد را نشاید. اگر توانی چنان کن که جز ترا نشناسند. زن را در کاری که با مقام وی ورزیدگی و دلبستگی به او اندازه نگهدار و چندان امیدوارش مکن که درکاری که به او مربوط نیست ، دخالت کند یا به شفاعت از دگران برخیزد. زنهار که بیجا به زن بدگمان نگردی ، که این کار ، زن تندرست را به بیماری کشاند و زن پاکدامن را به اندیشه گناهکاری. هر یک از خدمتگزاران را کاری معین کن تا در برابر تو جوابگوی آن باشند و انجام دادن خدمت ترا به یکدیگر تکیه نکنند.

خویشاوندان را گرامی دار که ترا پرو بال پروازند و ریشه سرافرازی و دست پیکار

اینک ، دین و دنیای تو به خدای می سپارم ، و در حال آینده و در این جهان و آن جهان ، نیکوترین سرنوشت برای تو از او مسالت دارم والسلام.

طلاق

طلاق

دید کلی

روز به روز ازدواجهای ناشاد بیشتری به طلاق ختم می‌شوند. حدس و گمانهایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارند که عبارتند از: افت اخلاقی ، خودخواهی فزاینده نسل من ، جستجو برای تجارب جدید و ناتوانی آدمیان در ایجاد روابط عمیق. امروزه تحریم‌های اجتماعی در برابر طلاق از بین رفته است. شاید شگفتی واقعی در آن نباشد که نرخ طلاق این چنین افزایش یافته است. شگفتی حقیقی آن است که در دوره‌ای که هزینه‌های متارکه که تا چنین حد کافی کاهش یافته ، تا بدین‌اندازه دیرپا و مقاوم است.

طلاق به معنی پایان قانونی ازدواج و جدا شدن همسران از یکدیگر است. طلاق معمولاً وقتی اتفاق می‌افتد که استحکام رابطه زناشویی از بین می‌رود و میان زن و شوهر ناسازگاری و تنش وجود دارد. طلاق اجتماعی، تغییرات در دوستی‌ها و سایر روابط اجتماعی است که مرد یا زن طلاق گرفته با آن‌ها سر و کار دارد. طلاق روانی، موقعیتی است که از طریق آن فرد پیوندهای وابستگی عاطفی به همسرش را قطع کند و به تنها زیستن تن دردهد.

حدود 95 درصد از آدمیان در برهه‌ای از زمان ازدواج می‌کنند و دلیل خوبی نیز برای این کار وجود دارد. داده‌ها حاکی از آن است که افراد متاهل از لحاظ روانی و جسمانی نسبت به افراد مجرد کارکرد بهتری دارند. همچنین ازدواج با شادکامی بیشتر رابطه دارد. درمان گران معتقدند که یک ازدواج خوب از لحاظ روانی نیز خاصیت درمانی داشته و می‌تواند به شخص در غلبه بر عوارض ناخوشایند دوران کودکی کمک کند.

بر طبق تحقیقات میان نا آرامی‌های ناشویی و اختلال جسمانی و عاطفی یک رابطه صریح و روشن وجود دارد. از آنجایی که ازدواج موفق و سالم با کارکرد عمومی سالم و ازدواج ضعیف و ناموفق با کارکرد کلی ضعیف رابطه دارد، درک عواملی که این دو حالت را از یکدیگر مجزا می‌سازند، نکته با ارزشی خواهد بود.

عوامل مربوط به شرایط زندگی

درآمد و اشتغال

درآمد کم و ناامنی شغلی با رضایت مندی زناشویی پایین همراه است. هنگامی که زوجین دائما درباره پول نگرانی داشته باشند، رضایت مندی زناشویی پایین خواهد بود. بویژه برای شوهرها ، رضایت مندی شغلی با خشنودی زناشویی رابطه دارد. اما موفقیت شغل نیز ممکن است مسائل و مشکلات خاص خود را داشته باشد. معلوم شده است که اگر شوهران پر درآمد مجبور باشند قسمت عمده‌ای از زمان را بیرون از خانه به سر ببرند، رضایت مندی زناشویی کاهش می‌یابد. بررسی‌ها درباره اثرات زمان مصرف شده برای کار به جای بودن در خانه ظاهرا می‌تواند حاکی از آن باشد که اگر زنان در خارج از خانه کار بکنند، ازدواج‌ها به خطر می‌افتد.

فرزندان

هوفمان و می نیس گزارش کردند که بسیاری از والدین معتقدند داشتن فرزند باعث نزدیکی زن و شوهر به یکدیگر می‌شود. و برخی از زوجها به این امید بچه‌دار می‌شوند که این کار رابطه آنها را تقویت کند. گزارش‌ها حاکی از آن است که بسیاری از زن و شوهرهایی که پس از تولد فرزندان در خطر تباهی زناشویی قرار دارند آنهایی هستند که سازگاری زناشویی شان قبل از ورود فرزندان در نازلترین درجه بوده است. زوجهایی که قبل از تولد کودکان کارکرد سالمی داشته‌اند، با تجربه پدر و مادر بودن کنار می‌آیند. ظاهرا فرزند داشتن به امید بهبود یک ازدواج متزلزل کاری اشتباه است.

بهترین کار این است که ابتدا ازدواج را بهبود بخشید. والدین بالقوه می‌توانند با بحث راجع به معایب و محاسن احتمالی پدر و مادر شدن ، خود را برای بچه‌دار شدن آماده سازند. ممکن است آنها به بحث راجع به موضوعهایی از قبیل تنظیم مسئولیتهای مربوط به فرزند پروری و فنون آن بپردازند. عشق به کودک بطور خود به خود در زمان تولد به جوش نمی‌آید. در اینجا نیز به مانند سایر صورتهای کشش و جاذبه بین فردی ، هنگامی که تجربه‌های زندگی به قدر کافی به دست آمد، این علاقه بوجود می‌آید.

بیماری

بیماری همسر می‌تواند در حکم بحران باشد. این همان زمانی است که رابطه تضعیف یا تقویت می‌شود. دوثرمن دریافت که به دنبال حمله قلبی شوهر ، عده قلیلی از ازدواجها به تباهی می‌گرایند، قسمت عمده‌ای از ازدواجها تغییر نمی‌کنند و مابقی نیز بهبود می‌یابد. تعجبی ندارد بدانیم که کارکرد زناشویی قبل از وقوع بیماری ، عامل مهمی در تعیین نحوه مقاومت خانواده در برابر فشار روانی ناشی از بیماری به شمار می‌آید.

ایثار همسر سالم در هنگام بیماری صرفا زمانی می‌تواند به تحکیم ازدواج کمک کند که فرد بیمار معتقد باشد انگیزه این ایثار عشق بوده است. اما اگر در حکم وظیفه تلقی شود، چنین تحکیمی صورت نخواهد گرفت. اگر ازدواج مذبور پیش از بیماری به عنوان رابطه‌ای عاشقانه محسوب گردد، احتمالا ساده‌تر آن است که انگیزه این ایثار را عشق بدانیم.

حسادت

با این که عده‌ای حسادت را مدرک غیر مستقیمی برای عشق نیرومند تلقی می‌کنند، اما اگر قرار باشد که این وضعیت سالها به طول بینجامد آن گاه می‌تواند امری ناراحت کننده و ناخوشایند باشد. میزان حسادت در ازدواج با رضایت مندی زناشویی رابطه معکوس دارد؛ هر چه حسادت بیشتر باشد کیفیت رابطه پایین‌تر است.

مهریه، مهر، کابین، صداق

مهریه که به آن مهر و کابین و صداق نیز می گویند، مالی است که مرد در هنگام عقد، موظف می‌شود به همسرش پرداخت کند. تعیین مهر در عقد دائم واجب نیست و بدون آن نیز عقد صحیح است ولی پس از ازدواج، در صورت مطالبه‌ی زن، باید مهری معادل مهر رایج برای زنانی با مشخصاتی شبیه مشخصات زن به او پرداخت شود، که در اصطلاح فقهی به این گونه مهر «مهرالمثل» می‌گویند.

«مهرالمسمی» مهری است که مقدار آن در ضمن عقد نکاح معین شده باشد. در صورتی که مدتی برای پرداخت مهر در عقد تعیین نشده باشد، زن حق دارد مهر خود را فورا مطالبه کند.

مستحب است که مهریه بیش از مقدار «مهر السنه» نباشد. مهر السنه مهری بود که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم برای همسران خود معین فرموده و مقدارش 500 درهم، معادل پنجاه دینار طلا بود.

در احادیث فراوانی از تعیین مهریه‌های کلان نهی شده است.

تاریخچه

طلاق در بسیاری از سرزمین‌های باستانی از جمله میان‌رودان، یونان، ایران، مصر و چین وجود داشته‌است. کنستانتین محدودیت‌های بسیاری برای طلاق ایجاد کرد و در قرن دهم میلادی کلیسای مسیحی آن را ممنوع دانست. هنری هشتم برای نخستین بار از مجلس کلیسای انگلیس خواست که ازدواج او را فسخ نماید.

به مرور زمان کشورهای اروپایی و مسیحی حق طلاق را برای زن و شوهر به رسمیت شناختند. با این حال، در سال ۱۹۸۶ در ایرلند پارلمان طلاق را غیرقانونی اعلام کرد. در انگلستان، در سال ۱۹۶۹ لایحه قانونی اصلاح طلاق به تصویب رسید که گرفتن طلاق را برای زن و شوهر آسان‌تر کرد. بین سال‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰،میزان طلاق در بریتانیا به طور ثابت هر سال ۹ درصد افزایش یافت و در طی آن دهه دو برابر شد. امروزه در بسیاری از جوامع اروپایی، میزان طلاق افزایش یافته‌است

جنبه‌های مختلف طلاق

محققی به نام بوآن اظهار می‌دارد که وقتی ازدواج از هم می‌پاشد، در اثر آن چندین نوع طلاق ایجاد می‌شود:

طلاق عاطفی زمانی رخ می‌دهد که ازدواج دستخوشی تباهی می‌شود (اما ممکن است تا بعد از حکم طلاق ادامه یابد.)

طلاق قانونی

طلاق اقتصادی ، که در رابطه با پول و توافقهای مالی (مانند مهریه) است.

طلاق هم والدی ، که در ارتباط با نگهداری و سرپرستی از فرزند ، خانواده‌های تک والدی ، یا حق ملاقات یا فرزندان است.

طلاق اجتماعی ، که در زمینه تغییر روابط با جمع دوستان همسر رخ می‌دهد.

طلاق روانی ، که در حضور مسائل مربوط به بازیابی خود پیروی فردی و مشکلات مربوط به فکر کردن براساس ضمیر «من» و نه «ما» است.

اثرات طلاق

پس از طلاق ، به دلایل مختلف ممکن است عزت نفس دچار آسیب شود. بسیاری از افرادی که متارکه کرده‌اند خود را شخصی ناپسنده و فاقد توان کافی برای ازدواج مجدد می‌دانند. مردان و زنان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان می‌دهند، با یکدیگر فرق دارند. مردان گرایش به آن دارند که طلاق را به عنوان چیزی به ناگهان رخ کرده است، ادراک کنند. زنان بیشتر احتمال می‌رود که آن را به عنوان نقطه پایانی بر یک فرآیند طولانی قلمداد کنند. به همین خاطر است که زنها کمتر احساسهای منفی را درباره طلاقشان گزارش می‌کنند. طلاق برای زنان تنش‌زاتر و گسلنده‌تر است تا مردان. ممکن است این زنی باشد که تردید کمتری درباره نفس طلاق داشته باشد. اما هم اوست که در برقراری زندگی جدید مشکلات بیشتری خواهد داشت.

آدمیان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان می‌دهند، بسیار متفاوت‌اند، بسیاری از هم می‌پاشند، اما برخی دیگر ، نوعی تعالی عاطفی را تجربه می‌کنند. اگر طلاق را نقطه مقابل ازدواج موفق و خوب تلقی کنیم، در این صورت ، پدیده‌ای غمبار قلمداد خواهند شد. اما برای بسیاری از کسانی که طلاق گرفته‌اند، انتخاب‌هایی که در اختیار واداشته‌اند یا طلاق بوده است و یا یک ازدواج ناموفق و بد. با در دست داشتن این انتخابها برخی شواهد حاکی از آن است که طلاق می‌تواند شخصا مفید و سودمند باشد. محققین به این نتیجه رسیده‌اند که ممکن است بار آمدن در خانه از هم نپاشیده‌ای که ویژگی آن نزاع و جنجال است، آسیب رسانتر و مضرتر از بزرگ شدن در خانه‌ای باشد که در اثر طلاق فروپاشیده است.

کنار آمدن با طلاق

سازگاری با طلاق به عوامل بسیاری وابسته است: نگرش در مورد ازدواج ناموفق ، شخصیت فرد و محیط اجتماعی. برای کنار آمدن با طلاق ، کمکهای بیرونی از سوی متخصصان بهداشت روانی و گروههای خود یاری متشکل از افراد مطلقه (مانند والدین بی همسر) در دسترس هستند. همچنین حتی هنگامی که طرفین عزم خود را برای طلاق جزم کرده‌اند مشاوره با زوجها می‌تواند مفید واقع شود. برخی از فنون مسئله گشایی و مهارتهای حل تعرضی هم که برای بهبود ازدواجها بکار میروند می‌تواند برای کمک به حل آسیبهای ناشی از جدایی موثر باشد.

طلاق در ایران

در جمهوری اسلامی ایران، مرد با مراجعه به دادگاه حق تقاضای طلاق دارد. زن نیز در شرایط خاصی می‌تواند با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق کند. بعضی از این شرایط عبارت‌اند از:

ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی و یا نه ماه متناوب در یک سال بدون عذر موجه

اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر

ابتلای زوج به یکی از انواع مشروبات الکلی

محکومیت قطعی زوج به بیش از پنج‌سال حبس

ضرب و شتم یا سوء رفتار زوج که برای زوجه غیرقابل تحمل است.

ابتلای زوج به بیماری‌های صعب‌العلاج روانی و جسمانی

در طلاق، خواندن صیغه طلاق در حضور دو مرد شاهد لازم است.

طلاق در قانون مدنی ایران

در سال ۱۳۵۴ قانون حمایت خانواده ۱۳۵۴ به تصویب رسیده و آزادی مرد در طلاق را محدود به موارد خاصی نمود و پنج شرط دیگر در ماده ۱۱ قانون حمایت خانواده ۱۳۴۶ برای امکان درخواست طلاق اضافه شد که عبارت بودند از زندانی شدن زن یا مرد برای دوره‌ای مشخص، اعتیاد، ازدواج مجدد مرد بدون رضایت زن، ترک زندگی خانوادگی از طرف هریک از آنها، محکومیت قضایی هر یک از آنها که موجب لطمه به حیثیت خانوادگی دیگری شود. علاوه بر موارد قانون ۱۳۴۶، در قانون ۱۳۵۴ این توضیح آمد که ماده ۱۱ هم برای زن و هم برای مرد اعتبار دارد

آثار طلاق

نبود ناگهانی همسر ممکن است احساس اضطراب یا هراس ایجاد کند؛ هر چند برخی نیز ممکن است پس از طلاق احساس خوشحالی داشته باشند. معمولاً زنان از طلاق بیش از مردان از نظر اقتصادی زیان می‌بینند، اما فرآیندهای سازگاری روانی و اجتماعی برای مردان و زنان تفاوت چندانی ندارد. بعضی از مردان و زنان ممکن است پس از طلاق به ازدواج مجدد تن در دهند.

طلاق و کودکان

کودکانی که والدینشان از ازدواج خود راضی نیستند اما با هم زندگی می‌کنند، ممکن است تحت‌تأثیر تنش ناشی از روابط آن‌ها به اضطراب یا افسردگی مبتلا شوند. کودکان پس از جدایی پدر و مادرشان نیز به اضطراب عاطفی دچار می‌شوند. کودکان بزرگ‌تر بهتر می‌توانند انگیزه‌های پدر و مادرشان را برای طلاق درک کنند. این کودکان ممکن است به خاطر اثراث طلاق بر آینده خود نگران باشند یا این که احساس تنهایی داشته باشند. کودکان هنگامی که پس از جدایی هم با پدر و هم با مادر رابطه مداوم دارند، در وضع بهتری به سر می‌برند تا هنگامی که فقط یکی از آن‌ها را به طور منظم می‌بینند. طلاق هماهنگی میان والدین، مسائل نگه‌داری کودک و حق ملاقات را در برمی‌گیرد

طلاق در مذاهب متفاوت

در اسلام

در آئین بهاییت

بهاءالله ، شارع بهائیت در کتاب اقدس امر طلاق را بسیار مکروه و ناپسند ذکر می‌کند ولی در نظر می‌گیرد که اگر زن و شوهری واقعا نتوانستند با هم زندگی کنند باید حکم طلاق جاری شود: شوقی افندی، ولی‌امرالله می‌گوید:«امر طلاق بسیار مذموم و قبیح و مخالف رضای الهی است»

بعد از تصمیم زن و مرد برای جاری ساختن حکم طلاق، باید به مدت یک سال صبر نمایند، این ایام به اصطلاح بهائی، ایام تربص نامیده می‌شود. و اگر این یکسال گذشت و بین زن و مرد اتحاد مجدد برقرار نشد، آن‌ها به کلی از هم جدا شده و می‌توانند با فرد دیگری ازدواج کنند. در موقع یکسال تربص مرد باید تمام مخارج زندگی زن را به میزانی که محفل روحانی محل تعین می‌کند، بپردازد ولو آنکه طلاق به تقاضای زن صورت گرفته باشد.[۳] در دین بهائی طلاق به درخواست زن نیز صورت می‌گیرد و این به عنوان یکی از موارد رعایت یکی از تعالیم دین بهائی با نام تساوی حقوق زن و مرد برشمرده می‌شود

به‌ همین‌ خاطر، این‌ اصول‌ باید به‌ همه‌ به‌خصوص‌ جوان‌ها به‌ زبانی‌ ساده‌ آموزش‌ داده‌شود تا از خیلی‌ از مشکلات‌ در آینده‌ پیشگیری‌شود، مخصوصا در دوره‌ و زمانه‌ای‌ که‌ کسی‌ به‌ آنهایاد نمی‌دهد و جامعه‌ با مشکلی‌ مانند ایدز روبرواست‌. اما عقیده‌ دارم‌ که‌ باید حرمت‌ فرهنگ‌جامعه‌ را حفظ کرد.

زمانی‌ که‌ از دکتر پرسیدیم‌، جدای‌ از آموزش‌،آیا باید فرهنگ‌سازی‌ هم‌ در این‌ زمینه‌ ایجادشود، می‌گوید: چون‌ رابطه‌ جنسی‌، یک‌ رابطه‌دوطرفه‌ است‌، تکالیف‌ هر دو طرف‌، مرد و زن‌ به‌صورت‌ کامل‌ و بدون‌ در نظر گرفتن‌ هیچ‌ گونه‌افکار یک‌جانبه‌ای‌ بیان‌ می‌شود، به‌ طوری‌ که‌ پس‌از جلسات‌ مشاوره‌ و یا سمینار، یک‌ زوج‌ جوان‌تمامی‌ تکالیف‌ خودشان‌ را می‌دانند که‌ این‌بهترین‌ نوع‌ اطلاعاتی‌ است‌ که‌ می‌شود در اختیارمردم‌ گذاشت‌.

قبل از طلاق به این توصیه ها توجه کنید

اگر برای جدایی از همسرتان، تشکیل پرونده داده اید، باید مواظب باشید که طوری برخورد کنید که وضعیت آشفته خود را از آنچه که هست بدتر نکنید. شاید فرصتی پیش بیاید که خود شما بتوانید از تقاضای طلاق  صرف نظر کنید. در این میان، چیزهایی که ممکن است در نظر شما بی اهمیت جلوه کند، ارزش زیادی پیدا می کند و حتی ممکن است در زندگی مشترک شما سرنوشت ساز واقع شود.به عنوان مثال:

- ممکن است شما که قصد جدایی از همسرتان را دارید ، برای این که همسر خود را مقصر نشان دهید و دلسوزی و حمایت دوستان و فامیل را به خود جلب کنید، در مورد همسر خود نزد آنان بدگویی کنید. ممکن است در این میان عده ای فرصت طلب و دشمنِ دوست نما بخواهند از این فرصت استفاده کنند و بدی های همسر شما را از آنچه که هست بزرگتر جلوه دهند که این باعث می شود شما بیشتراز همسر خود بیزار شوید و فرار کنید.

اگر احساس کردید که همسرتان پشیمان شده او را مجبور نکنید که در مقابل آشنایان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگی مجدد با شما منصرف شود و از روی لجبازی برای طلاق پافشاری کند.

- ممکن است شما به خاطر وضعیت ناراحت کننده ای که به خاطر درخواست طلاق برای تان ایجاد شده ، خیلی پریشان و ناراحت شوید. این وضعیت ممکن است شما را نسبت به کارهای ضروری و شخصی روزمره بی تفاوت و بی علاقه کند. مثلاً ممکن است میل به غذا خوردن را از دست بدهید و آنقدر گرسنگی را تحمل کنید که دچار ضعف شوید و چون عقل سالم در بدن سالم است وقتی ضعف و گرسنگی غلبه کرد، دیگر فکرتان درست کار نمی کند و در نتیجه نمی توانید برای جدایی خود از همسرتان ، تصمیم درست و خردمندانه ای بگیرند.

- بعضی از زوجین شاید شما هم جزو این دسته باشید - برای رهایی از  استرس  و ناراحتی به خاطر طلاق ، بدون تجویز پزشک از داروهای خواب آور و مسکن استفاده می کنند که این داروها مسلماً اثر سوء ، بر جسم و اعصاب آنها خواهند داشت.

- حتی ممکن است برخی از شما به جای صحبت با افراد متخصص و آگاه و دلسوز در مورد جدایی از همسر ، ارتباط خود را با دوستان و آشنایان کاهش دهید یا حتی قطع کنید. این انزوا و گوشه گیری به جای این که به شما احساس آرامش بدهد، بیشتر شما را آشفته و مضطرب خواهد کرد. چون وقتی انسان در شرایط دشوار و استرس زا  قرار می گیرد ، رفت و آمد با کسانی که دوستشان دارد و یا قابل اعتماد هستند ، می تواند باعث احساس امنیت و آرامش شما شود.

- معمولاً زن و شوهری که قصد جدایی از یکدیگر را دارند بارها و به طور مکرر با یکدیگر جر و بحث کرده اند و یا بارها دعوا کرده و با یکدیگر قهر کرده اند و چون بعد از هر دعوا یا قهر و آشتی نتوانسته اند یک راه حل مناسب برای مشکل خودشان پیدا کنند، فکر می کنند که زندگی مشترک غیرممکن و بی فایده است. در صورتی که چنین افرادی باید همیشه به یاد داشته باشند که همه دعواها و قهرها لزوماً منجر به طلاق نمی شود. چه بسا ممکن است که اگر با یک فرد با تجربه و متخصص در این مورد صحبت کنید، مشکلات شما رفع شود و از درخواست طلاق پشیمان شوید.

- پای فرزندان بیگناه خود را به معرکه نکشید و آنها را مجبور نکنید که از شما دفاع کنند و به اصطلاح ، گروه بندی نکنید.

- اگر احساس کردید که همسرتان پشیمان شده او را مجبور نکنید که در مقابل آشنایان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگی مجدد با شما منصرف شود و از روی لجبازی برای طلاق پافشاری کند.

پیامدهای طلاق

گسستن رابطه زناشویی و رها ساختن زندگی مشترک، زن و مردی را که با هم پیوسته بوده اند، به راه های گوناگون می کشاند ، هر چند امکان دارد، چنین زن و مردی، هریک خوشبختی خاصی یافته یا سعادت از دست رفته را در کنار همسری دیگر بیابند اما متأسفانه چنین امکانی اندک و تنها برای حدود ۱۰ درصد اتفاق می افتد.

طلاق و از هم پاشیدگی کانون خانواده معضل اجتماعی است که پیامدهای آن از مشکلات بزرگ جوامع کنونی به شمار می رود ولی در شرایط حاضر به صورت متداول ترین راه حل یک ازدواج ناموفق درآمده است.

گسستن رابطه زناشویی و رها ساختن زندگی مشترک، زن و مردی را که با هم پیوسته بوده اند، به راه های گوناگون می کشاند ، هر چند امکان دارد، چنین زن و مردی، هریک خوشبختی خاصی یافته یا سعادت از دست رفته را در کنار همسری دیگر بیابند اما متأسفانه چنین امکانی اندک و تنها برای حدود ۱۰ درصد اتفاق می افتد.

جامعه ما نسبت به زنان مطلقه پیشداوری منفی دارد و قریب ۹۰ درصد زنان طلاق گرفته را نمی پذیرند. از طرفی دیگر مشکل وجود فرزندانی در خانواده های طلاق که ناچارند به زندگی در کنار یکی از والدین بسنده کنند و روزگار را زیر سایه ناپدری یا نامادری بگذرانند، مسأله دیگری است که بسیار قصه های غم انگیز آن را شنیده ایم. این مسایل و پیامدها یک ذهنیت تاریخی منفی نسبت به طلاق را شکل داده است. این واقعیت را هر فردی می تواند دریابد که سابقه طلاق در زندگی هر فردی به عنوان یک نقطه منفی و ضعف محسوب می شود.

ایجاد چنین نگرشی در سطح جامعه و تلقی منفی از «طلاق» و زنان و مردان مطلقه، از مهمترین عوامل بازدارنده طلاق است. البته اسلام به عنوان یک دین واقع گرا نمی تواند به دلیل خطرات ناشی از طلاق در هیچ شرایطی طلاق را نپذیرد، زیرا به هرحال در مواقعی اختلافات زن و مرد درون خانواده به نقطه انفجارآمیزی می رسد که اجبار به ادامه چنین وضعی، نه تنها به بهبود اوضاع نمی انجامد، بلکه به مصایب و فجایع دردناکی منجر می شود و سلامتی زن و شوهر یا فرزندان خانواده را در معرض مخاطره جدی قرار می دهد.با وجود این ، طلاق در شرع مقدس اسلام به عنوان مبغوض ترین عمل قابل پذیرش تلقی شده و در عرف جامعه ایرانی نیز فقط به عنوان آخرین راه حل قابل پذیرش است.

امروزه در کشورمان شاهد افزایش برخی از معضلات اجتماعی هستیم و طلاق از جمله معضلاتی است که افزایش آن شکل چشمگیر و خطرناکی به خود گرفته است. بر طبق آمارهای رسمی و غیررسمی و اظهاراتی که توسط مسئولین دادگاه خانواده ارائه شده از هر چهار یا پنج ازدواجی که صورت گرفته یک مورد آن متأسفانه به طلاق می انجامد و بر همین اساس کشور ما بعد از کشورهایی چون آمریکا، دانمارک و مصر چهارمین کشور پرطلاق دنیا محسوب می شود. حال به بررسی برخی از جنبه های این پدیده می پردازیم.

دو فرد با دنیایی از آمال و آرزو و اغلب با عشقی وافر در کنار هم قرار گرفته و پیوندی از روابط را با هم برقرار می کنند. پیوندی که امید می رود تا پایان زندگی دو نفر پایدار و استوار باقی بماند. پس چه می شود که تمام آرزوهای دو نفر از هم می گسلد و زندگی آنها قبل از موعد از هم فرو می پاشد. عوامل موجد در طلاق چیست؟ طلاق چه اثرات و عوارضی را بر زوجین طلاق گرفته و همچنین جامعه پیرامون آنها می گذارد؟ آیا آینده و آتیه ای بهتر در انتظار مطلقین خواهد بود؟ چه راهکارهایی برای کاهش این معضل وجود دارد؟ مقاله زیر تلاش دارد به برخی از این پرسشها پاسخ گوید،باهم می خوانیم:

عوامل طلاق :

▪ برخی از عوامل طلاق در جامعه ما به شرح ذیل می باشند:

۱- عوامل قانونی : از جمله عواملی که در حال حاضر به شدت طلاق ها را در جامعه ما متأثر می سازد وجود و تصویب برخی از قوانین مربوط به ازدواج و طلاق است. مثلاً قوانین مربوط به مهریه نه تنها نتوانسته مانع طلاق دادن زنان توسط مردها شود بلکه منجر به جنگ و جدال بسیاری بین زوجین شده است.

قانونی که مبنی بر حق حبس مرد برای عدم توانایی پرداخت مهریه توسط زن به تصویب رسیده و بر اساس ماده ۱۰۸۵ قانون مدنی که می گوید: زن می تواند تا مهریه به او تسلیم نشده از ایفای وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند. در هنگام برخی از اختلافات زنان را تجهیز به سلاحی کرده که می توانند به وسیله آن مرد را تهدید کرده و مشکلاتی از قبیل این که وقتی که زن بخواهد اقدام به چنین شکایتی بکند مرد از هراس به حبس رفتن و یا بعد از به حبس رفتن بر دامنه مشاجرات بیافزاید و یا این که سریع تر اقدام به طلاق نماید، را ایجاد نموده است. در این راستا مهریه وسیله ای شده که زنان به خاطر این که از حالات احساسی و هیجانی بیشتری برخوردارند سریع تر تحریک شده و دست به اقداماتی که در کل به ضرر خود و همسرش و در نهایت زندگی مشترک آنان است، بزنند.

از سویی دیگر مهریه می تواند دستاویزی برای برخی زنان سوءاستفاده کننده باشد که اصولاً قصد زندگی مشترک ندارند و به خاطر دریافت مهریه اقدام به ازدواج می نمایند و بعد از مدتی با دلایل واهی سعی می کنند با دریافت تمامی مهریه یا قسمتی از آن با عاصی کردن مرد طلاق خود را بگیرند و این عمل خود را بارها می توانند تکرار کنند. به نظر می رسد برای برطرف کردن معایب قانونی مربوط به مهریه ازجمله حذف حق حبس زنان با توجه به بررسی های کارشناسانه دقیق تر باید اصلاحاتی صورت پذیرد تا کمترین عوارض را دربرداشته باشد. البته مسائل قانونی فقط به مسائل مطرح شده ختم نمی شود بلکه مسائل دیگری نیز وجود دارد که باید مورد بررسی و بازبینی قرار گیرند و بر اساس زمان حاضر تغییرات لازم در آنها انجام پذیرد.

۲- عوامل روانشناختی : عوامل روانشناختی دخیل در طلاق ابعاد گسترده ای را دربرمی گیرد که با بیان مختصر نمی توان به توصیف گستره آن پرداخت ولی از جمله مواردی که می توان به آنها اشاره کرد به شرح ذیل است:

عدم تفاهم و سازگاری روانی

در برخی از موارد طلاق، وقتی از زوجین درباره علل طلاق سؤال می شود راحت ترین و در دسترس ترین پاسخی که خواهند داد این است که می گویند ما با هم سازش یا تفاهم نداریم. وقتی سؤال دقیق تر می شود که منظور از تفاهم نداشتن چیست؟ در پاسخ بسیاری از آنها مشاهده می شود که دلیل یا جواب مستدلی برای آن ندارند.

از مفاهیمی مثل این که او مرا درک نمی کند، ما با هم هیچ شباهتی نداریم، او مرا دوست ندارد، به خانواده اش وابسته است(البته این سخن در بین خانم ها بسیار شایع است) و مسائلی از این قبیل که بسیارند مطرح می شود.

این شکایات و گله مندی ها گاهی دوطرفه است یعنی هر دو زوج متقابلاً از همدیگر شکایت می کنند ،ولی در خیلی مواقع نیز یک طرفه است یعنی یکی از زوجین عاشق و دوستدار همسر خود است و تمام و کمال حاضر به زندگی مشترک با طرف مقابل خود است ولی دیگری علی رغم ابراز احساسات همسرش، حالتی تنفرآمیز نسبت به او پیدا می کند. در این حالت است که تقریباً آن زندگی به نقطه پایان خود نزدیک شده و دیری نخواهد پایید که طلاق و متارکه زوجین نتیجه بلافصل آن خواهد شد.

پدیده ذکر شده به وفور در جلسات مشاوره زوجینی که با هم اختلاف دارند دیده می شود.

در چنین موقعیت هایی با توجه به پدیده رخ داده شده هر عملی، سخنی، شیوه ای به عنوان بهانه ای از طرف فرد بی علاقه در نظر گرفته می شود که این بهانه گیری ها پایانی نخواهد داشت. بهانه هایی چون تو مرا دوست نداری، تو مرا گردش نمی بری، تو یک آدم بی حالی هستی، تو طرفدار پدر و مادر یا خواهر و برادرانت هستی، تو به خاطر خانواده ات به من بی محلی می کنی و هزاران تو، تو... دیگر، که اگر هر کدام برآورده گردد دیگری سر برمی آورد و اینها می توانند پایانی بر زندگی مشترک با برچسب نداشتن تفاهم باشد.

حال باید بپرسیم چرا چنین اتفاقاتی رخ می دهد؟

چنین سؤالی قطعاً پاسخ های متعددی از منظرها و با توجه به افراد مختلف دارد. از جمله پاسخ هایی که می توان به آنها اشاره کرد عبارتند از:

الف- عدم تمایل یکی از طرفین به ازدواج و یا ازدواج اجباری

ازدواجی که به صورت اجباری و فقط به خواسته والدین یکی از زوجین و یا هر دو طرف باشد و تمایلی از سوی خود زوجین نباشد در اغلب موارد به شکست می انجامد و اگر نیانجامد قطعاً در بسیاری از موارد به تحمل می انجامد که چنین زندگی زناشویی مانند زندانی شدن با اعمال شاقه است، اگرچه به نظر برسد ظاهراً مشکلی وجود ندارد.

البته در مواردی نیز به ندرت چنین ازدواج هایی موفقیت آمیز است.

ب- ناپختگی و عدم بلوغ اجتماعی

برخی از ازدواج ها علی رغم این که به صورت خواسته و حتی با عشق و علاقه طرفین برای ازدواج همراه بوده ولی بعد از مدتی شاهد از هم پاشیدگی آنها هستیم.

در این نوع طلاق ها ما شاهد این خواهیم بود که دختر یا پسر و یا هر دوی آنها به نوعی هنوز به درجه ای از رشد اجتماعی و عقلانی نرسیده اند که بتوانند یک زندگی مشترک را اداره کنند، تشکیل یک زندگی مشترک مستلزم شناخت ها و پیش آگهی هایی است. دختر و پسری که با هم ازدواج می کنند باید خودشان را آماده پذیرش مسئولیتهایی کنند. خود را شریک زندگی و سازندگی آن بدانند، از طرف مقابل خود صرفاً بستانکار نباشند بلکه خود را بدهکار نیز بدانند. هر کدام از آنها باید خود را مسئول ساختن زندگی تلقی کنند نه این که یک زندگی ساخته شده را بخواهند. کسانی که قصد ازدواج دارند باید به این امر آگاهی داشته باشند که ازدواج پایان بخشیدن به تمام سختی ها و مشکلات نیست بلکه به نوعی درگیر شدن با مشکلات دیگری و شاید بیشتری است که اگر به دیده درست به آن نگریسته شود زیبایی زندگی در همین حل کردن مشکلات بیشتری است که اگر به شکلی آرمانی به آن نگریسته شود چیزی جز طلاق نتیجه اش نخواهد بود.

بعضی از خانم ها در جامعه ما متأسفانه ازدواج را مساوی با ورود به دنیایی که همه چیز آن زیبایی و راحتی است می دانند و در برخورد با اولین و کوچکترین مشکل ساختار روانی شان از هم گسسته می شود. رسیدن به یک پختگی و بلوغ اجتماعی در درجه اول به عهده والدین است و در درجه دوم ایجاد تغییر در نگرش خود افراد در شرف ازدواج به مسأله زندگی مشترک آنهاست.

ج- توقعات بی جا و چشم و هم چشمی

امروزه زرق و برق های بسیار زیاد و متنوع مانند سمی که بر اختلافات خانوادگی دامن زده گریبانگیر جامعه ما گشته و وضعیت بحرانی را در کانون خانواده به وجود آورده است. در اینجا بحث بر سر وجود چنین زرق و برقهایی نیست، بلکه بحث بر سر تأثیرات و برداشتهایی که از آنها می شود، است. در چنین وضعیت هایی زوجین غرق در چنین اوضاعی می شوند و خود و زندگیشان را فراموش می کنند. به طور خودآگاه یا ناخودآگاه با متأثر شدن از چنین وضعی و فکر نکردن درباره تداوم زندگیشان به دامن شدید اختلافات می افتند. کما اینکه در بسیاری از مواقع این صورتهای زیبا عامل خوشبختی در زندگی نیستند. این افراد با ندیدن جنبه های مثبت زندگی خود و دیدن جنبه های به ظاهر مثبت و یا به واقع مثبت دیگران دچار کشمکش های فراوان می شوند و وقتی زندگی خود را از دست می دهند تازه می فهمند که چه بر سرشان آمده است.

مقایسه زندگی ها با همدیگر، امروزه بلایی است که می تواند هر زندگی خوب و زیبا را از هم متلاشی کند. اگر زوجین گرفتار چنین حالتی شوند تحت هر شرایطی و امکاناتی هرگز به آرامش و رضایت نخواهند رسید. این وضعیت حالتی روانی را در افراد به وجود خواهد آورد که با به دست آوردن هر چیزی به موضوع دیگری فکر خواهند کرد که هرگز تمامی نخواهد داشت. پس باید خود و شرایط خودمان را بپذیریم و با تلاش و پذیرش خود گام به سوی آینده برداریم که در این صورت احساس خوشبختی خواهیم کرد.

د- ابتلا به اختلالات عاطفی و روانی

ابتلای یکی از زوجین و یا هر دو نفر آنها به اختلالات روانی می تواند موجب از هم پاشیدگی یک زندگی مشترک گردد. اختلالات روانی مورد بحث می تواند طیف گسترده ای از شدت و ضعف و همچنین مشهود و غیرمشهود را دربرگیرد. مثلاً ابتلا به افسردگی از حالت خفیف آن تا حالت شدید آن که به افسردگی اساسی معروف است می تواند موجب اختلال در روابط زناشویی گردد که این حالتی مشهود از اختلالات روانی است. ولی گاهی اختلالاتی مانند اختلالات شخصیت که به طور مشهود در مبتلایان آن دیده نمی شود از عوامل ناسازگاری و تنشهای زندگی زناشویی خواهد شد. ازجمله این اختلالات می توان از اختلال شخصیت هیستریونیک (نمایشی) و خود شیفته نام برد. به عنوان مثال در اختلال شخصیت هیستریونیک فرد مبتلا نیاز مفرط به توجه از سوی همسرش را دارد و در صورت کمترین بی توجهی آشفتگی زیادی بر وی مستولی خواهد شد. در این حالت فرد مقابلش به هر اندازه به او توجه نشان دهد او ارضا نشده و همیشه شاکی خواهد بود. این در حالی است که خودش در مقابل این همه توجه طلبی کمترین توجه را به همسرش می نماید ولی فکر می کند که بی نهایت این کار را انجام داده است. رفته رفته این موضوع موجب خستگی طرف مقابلش شده و بعد از مدتی به مشاجره و درنهایت تنفر زیاد از همدیگر و طلاق و متارکه می انجامد.

۳- عوامل اقتصادی : مسائل مالی و اقتصادی از دیگر عواملی است که می تواند منجر به متارکه زوجین شود. از مصادیق این عوامل می توان به فقر، بیکاری، بیماری و غیره اشاره کرد. از نظر بسیاری از مردم بد بودن وضعیت اقتصادی بزرگترین عامل طلاق تلقی می شود. در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که درست است عوامل اقتصادی نقش مهمی در امور زندگی مشترک دارد ولی خود این مسائل فی نفسه مهمترین عامل فروپاشی نمی باشد. در یک زندگی زناشویی زوجین اگر همدیگر را دوست داشته باشند و منطقی فکر کنند می توانند با داشتن حداقل امکانات زندگی با همدیگر سازگار بوده و زندگی کنند. کما اینکه در غیر این صورت با بالاترین امکانات مادی هم با یکدیگر به سر نخواهند برد.

پس قناعت و پذیرش موقعیتها و وضعیت طرفین بعد از ازدواج می تواند این عامل را خنثی کند که متأسفانه باید اذعان کرد در جامعه کنونی ما برخی از زوجین بدون نگاه به خود و فرد مقابلش توقعات آرمانی را برای زندگی زناشویی تصور می کنند که به عمل رساندن آن غیرممکن بوده و با گذشت مدتی از زندگی مشترک به راهی جز راه طلاق و متارکه نمی انجامد.

نکته دیگری که در این زمینه می توان عنوان کرد این است که به نظر می رسد علت طلاق در طبقات پائین اقتصادی اجتماعی (مخصوصاً در شهرهای بزرگ) مسائل اقتصادی (فقر و بیکاری) باشد ولی در طبقات بالاتر اجتماعی (تحصیلکرده ها) عدم تفاهم و سازش اخلاقی باشد.

۴- عوامل ارتباطی : عوامل ارتباطی مشتمل است بر ارتباط و رفت و آمد با خانواده همسر (والدین، برادر، خواهر و بستگان) و نگاه و نگرش متقابلی که این دو نسبت به هم دارند.

شاید بتوان گفت عوامل ارتباطی که ذکر شد در جامعه ما از بزرگترین مسائل اختلاف برانگیز در مسائل زناشویی و خانوادگی است.

جایی که خود زوجین چندان اختلافی با همدیگر ندارند و مسائل فرعی دیگر مثل ارتباط با خانواده های طرفین برانگیزاننده مشکلات عدیده ای می شود. در اینجا می توان به روابط بین مادرشوهر، عروس- خواهرشوهر، عروس- مادرزن داماد اشاره کرد که اغلب از دیدگاه خوبی نسبت به هم برخوردار نبوده و به نظر می رسد در فرهنگ ما از تاریخچه ای بس طولانی برخوردار است.

۵- سایر عوامل : عوامل دیگری چون اعتیاد، بیکاری، بیماری، ناباروری، مسائل جنسی، به میان آمدن پای فرد دیگری در زندگی یکی از زوجین، تغییرات و تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی، فاصله طبقاتی، رتبه های تحصیلی و... ازجمله دیگر علل طلاق و متارکه می باشند.

اعتیاد به عنوان بلای خانمان سوز می تواند هر زندگی را در کام خود فروکشد و نابودش کند. بیکاری زمینه ساز مشکلات اقتصادی و به دنبال آن تشویش های روانشناختی است. ناباروری هر کدام از زوجین و ناتوانی در بچه دار شدن از عوامل نگران کننده و ایجاد کننده طلاق است. مشکلات جنسی و عدم رضامندی هر کدام از زوجین از عوامل بسیار مهمی است که به علل فرهنگی در هاله ای از پنهان کاری قرار می گیرد.

در مشاوره های ازدواج این امر به وضوح به چشم می خورد که برخی از زوجین به مسائل جنسی که از ضروری ترین و مهمترین عوامل استواری زندگی زناشویی است توجهی نمی کنند یا بی توجه هستند. اغلب خانم ها ارضای جنسی را فقط مختص آقایان می دانند و از رضایت خودشان در این زمینه غافل می مانند که بعدها منجر به اختلافاتی می شود که هیچکدام از آنها نمی دانند که علت در چیست و منشأ این اختلافات با بهانه های دیگری ظهور می کنند. عدم آموزش و عدم آگاهی از برقراری روابط جنسی به شکل صحیح، مقاومت یا عدم مراجعه به پزشک، برای مسائل مربوط به این روابط و... از موارد مشکل ساز در این زمینه می باشند.

در آخر باید به این نکته توجه کرد که تغییرات فرهنگی و اجتماعی که در جامعه ما در حال گذر است منجر به تغییر و تحولات گسترده در ابعاد و سطوح مختلف اجتماعی شده که کانون خانواده و زندگی زناشویی ازجمله مواردی است که به شدت تحت تأثیر این تغییر و تحولات قرار گرفته است. در این راستا، این وظیفه نهادهای دولتی و غیردولتی است که موضوع را از جهات مختلف موردتوجه و بررسی قرار داده و با ریشه یابی و شناسایی دلایل و عوامل آن راهکارهای لازم را بیابند. چرا که فروپاشی خانواده علاوه بر اینکه صدمات روانی و عاطفی به افراد مبتلا به آن می زند، اثرات مخربی را بر پیکره جامعه و ایجاد معضلات، مشکلات و بزهکاری های فراوان در جامعه وارد خواهد کرد .امروزه اعتیاد مهمترین عامل طلاق در خانواده هاست

گزیده ای از سخنان امام رضا علیه السلام

 دامهای شیطان: حضرت رضا علیه السلام فرمود: شیطان نزد پیامبران می آمد و با آنها سخن می گفت. روزی یحیی علیه السلام به شیطان فرمود:«من می خواهم دام های تو را که با آن مردم را به دام می اندازی، مشاهده کنم.»
شیطان گفت:«بسیار خوب، فردا صبح نشانت می‌دهم.»
روز بعد حضرت یحیی دید شیطان از سوراخی وارد اطاق شد، با صورتی مانند بوزینه و بدنی مانند خوک و چشمان دریده. او بدون چانه بود و دو دست در سینه و دو دست در شانه داشت. رگ‌های درشت پشتش در جلو و انگشتانش در پشت سرش بود. قبایی در بر کرده و کمربندی بسته و رشته های نخ سبز و قرمز از آن آویزان و زنگ بزرگی در دست گرفته و یک سپر بر آن آویخته بود که قلابی آهنی درمیان آن قرار داشت.
حضرت یحیی پرسید:«این کمربند چیست؟!»
شیطان گفت:«این مجوسیّت است که من برای آنها تأسیس کرده ام.»
یحیی پرسید:«این نخ های رنگارنگ چیست؟!»
شیطان گفت:«به وسیله آن زن ها را زینت می‌دهم تا مردان را فریب دهند.»
یحیی پرسید:«این زنگ چیست؟»
گفت:«این ساز و آواز است که وقتی مردم شراب می خورند، آن را به صدا در میآورم تا رقص و پایکوبی کنند.»
یحیی پرسید:«از چه گروهی بیشتر خوشت می آید؟»
گفت:« از زن ها، چون وسیله شکار من هستند و من نقشه های خود را به وسیله آنان به انجام می‌رسانم. هر گاه مردمان صالح، مرا نفرین کنند فرار می کنم و به اجتماعات زن ها می روم. از سخنانشان بسیار شادمان می شوم و لذّت می برم.»
حضرت یحیی پرسید:«این سپر چیست؟»
شیطان گفت:«با آن دعای مردم صالح را از خود دفع می کنم.»
حضرت یحیی فرمود:«آیا تاکنون بر من پیروز شده ای؟!»
شیطان گفت:«نه، هنوز نتوانسته ام، ولی از یک خصلت تو خوشم می‌آید. تو زیاد می خوری و این مانع می‌شود که شب برخیزی و نماز بگزاری.»
حضرت یحیی فرمود:«من اینک با خدای خود عهد بستم که تا دم مرگ، دیگر سیر غذا نخورم.»
شیطان گفت:«من هم عهد می کنم که دیگر هیچ فرد صالحی را نصیحت نکنم.»
آن‌گاه از نزد حضرت یحیی علیه السلام بیرون رفت و دیگر برنگشت.

-- غفلت از مرگ: حضرت امام رضا علیه السلام از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت کرد که فرمود:«کسانی هستند که با شوق لباس می‌بافند، در حالی‌که همان لباس، کفن آنها می‌شود، یا خانه می‌سازند تا در آن سکونت کنند و همان خانه محل دفن آنها می‌گردد.»

-- غربت اسلام : حضرت رضا علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم روایت کرد که فرمود:«اسلام در آغاز غریب بود و بار دیگر غریب خواهد شد. و خوشا به حال غریبان.»

-- بدخلقی: حسین بن بشاء می گوید:
برای حضرت رضا علیه السلام نوشتم که خواستگار دخترم بداخلاق است.
امام فرمود:«اگر بداخلاق است دختر خود را به او نده.»

-- قرائت قرآن: حضرت امام رضا علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«برای خانه‌های خود بهره ای از قرآن قرار دهید. چون خانه ای که در آن قرآن خوانده شود، برای اهلش گشایش و آسایش و خیر قرار داده می شود و ساکنین آن در معرض افزایش نعمت‌اند؛ و بر عکس خانه‌ای که در آن قرآن خوانده نمی‌شود سختی و تنگی بر اهلش رو آورد، خیر و نیکی و برکت از آنها کم می‌شود و ساکنین آن در کمی و کاستی و کمبود خواهند بود.»

-- انفاق: روزی حضرت رضا علیه السلام از یکی از غلامان خود پرسید:«آیا امروز چیزی در راه خدا انفاق کرده اید؟»
غلام گفت:«نه.»
امام فرمود:«پس خداوند از کجا به ما عوض دهد؟! برو چیزی در راه خدا انفاق کن، حتی اگر یک درهم باشد.»

-- نتیجه محبّت: حضرت رضا علیه السلام به ریان بن شبیب فرمود:«اگر خوشحال می‌شوی که با ما در درجات بلند بهشت باشی، پس برای اندوه ما اندوهناک و برای خوشحالی ما مسرور باش! بر تو باد دوستی ما اهل بیت. بدان اگر کسی سنگی را دوست بدارد، خداوند او را در روز قیامت با آن سنگ محشور می‌فرماید.»

سخنان امام حسین (ع)

نشانه های عاقل

امام حسین فرمود: عاقل، با کسی که می ترسد او را دروغگو پندارد هم سخن نمی شود، از کسی که می ترسد او را رد کند درخواستی نمی کند، به کسی که می ترسد او را بفریبد تکیه نمی نماید و به کسی که به امید او اطمینانی نیست امید نمی بندد.

 

·     کمال عقل

امام حسین می فرماید: عقل، جز از راه پیروی حق به کمال نمی رسد.

 

·     نشانه های دانا و نادان

امام حسین می فرماید: از نشانه های اسباب قبولی اعمال، همنشینی با خردمندان است و از نشانه های اسباب نادانی، کشمکش با نابخردان است و از نشانه های دانا، نقادیاو از گفتار خود و آگاهی او از اسرار  آرای گوناگون است.

 

·     دانا کیست؟

امام حسین می فرماید: اگر همه گفتار دانا نیکو و بحق بود، از خود پسندی در آستانه دیوانگی قرار می گرفت. همانا دانا کسی است که حق گویی او فراوان باشد.

 

·     صفتهای زیبا

امام حسین می فرمود: دانش نطفه بارور معرفت است. تجربه های طولانی، فزونی عقل است، شرافت همان پارسایی است. قانع بودن، آسایش تن است، هر که تو را دوست دارد، از پلیدی بازت می دارد، هر که تو را دشمن دارد، بر نابکاری واردت می سازد.

امام حسین می فرماید: هر کس این پنج چیز را نداشته باشد، از زندگی خود چندان بهره ای نمی برد: عقل، دین، ادب، شرم و خوش خلقی.

 

·     شریف ترین مردم

شخصی از امام حسین پرسید: شریف ترین مردم کیست؟

امام فرمود: آن کس که پیش از اندرز دیگران، خود پند گیرد و پیش از بیدار باش دیگران، خود بیدار شود.

عرض کرد: شهادت می دهم که چنین کسی سعادتمند است.

 

·     تسلیم در برابر خدا

از امام حسین پرسیدند: چگونه صبح کردی؟

فرمود: صبح نمودم در حالیکه پروردگارم بالای سرم و آتش، پیش رویم، مرگ، جوینده ام و حساب الهی فراگیرم می باشد و چنین روزی من، در گرو کردار خویشم، نه آنچه دوست دارم پیدا می کنم، و نه آنچه نمی پسندم از خود می رانم و همه کارها در اختیار دیگری است. اگر بخواهد عذابم می کند و اگر بخواهد از من می گذرد. بنابراین کدام فقیری از من نیازمندتر است.

 

·     ایمان و یقین

شخصی از امام حسین پرسید: فاصله میان ایمان و یقین چقدر است؟ فرمود: چهار انگشت.

گفت: چگونه؟ فرمود: ایمان آن است که آن را می شنویم و یقین آن است که آن را می بینیم و فاصله بین گوش و چشم چهار انگشت است.

پرسید: میان آسمان و زمین چقدر است؟ فرمود: یک دعای مستجاب.

پرسید : میان مشرق و مغرب چقدر است؟ فرمود: به اندازه ی سیر یک روز آفتاب.

پرسید: عزت آدمی در چیست؟ فرمود: بی نیازیش از مردم.

پرسید: زشت ترین چیزها چیست؟ فرمود: در پیران هرزگی و بیعاری است، در قدرتمندان،درنده خویی، در شریفان، دروغگویی، در ثروتمندان، بخل است و در عالمان حرص.

 

·     اوصاف مومن

امام حسین می فرماید: حقا که مومن ، خدا را حافظ خود گرفته و گفتار او را آیینه خود گزیده است. گاهی در اوصاف مومنان چشم می دوزد و گاهی در ویژگیهای سرکشان می نگرد. از اینرو بهره وری او از کلام خدا، در لطایف و در ژرفای معرفت خود غوطه ور است، از هوشمندی خود، در بلندای یقین جایگزین است و در پاکی خود استوار است.

·     توکل

از امام حسین (ع) روایت شده است: عزت و بی نیازی از جایگاه خود بیرون آمده به گردش پرداختند، چون با توکل برخورد نمودند و در آن مقیم گشتند.

 

·     تسلیم در برابر گزینش خدا

به امام حسین (ع) عرض شد ابوذر می گوید: برای من، فقر محبوبتر از بی نیازی و مریضی، محبوبتر از سلامتی است. حضرت فرمود: خدای متعال ، ابوذر را رحمت کند، اما من می گویم: هرکس به نیک گزینی خدا برای او مطمئن شود، جز آنچه را خدا برایش گزیده است آرزو نمی کند.

 

·     خیر دنیا و آخرت

 امام حسین (ع) می فرماید: خداوند به هر کس راستگویی و نیکخویی و پاکدامنی و پاک خوری روزی کند خیر دنیا و آخرت را ویژه او ساخته است.

 

·     بهترین عبادت

امام حسین (ع) می فرماید: جمعی خدا را از شوق بهشت می پرستند، این عبادت سوداگران است و گروهی خدا را از بیم دوزخ می پرستند، این عبادت بردگان است و مردمی هم خدا را از روی شکر می پرستند. این عبادت آزادگان و بهترین عبادت است.

 

·     پاداش عبادت

امام حسین فرمود: هر کس خدا را آنگونه که حق پرستش اوست بپرستند، خدا از فیض خود به او بالاتر از آرزوها و کفایتش ارزانی دارد.

 

·     کبریایی ازآن خداوند است

یک نفر به امام حسین (ع) عرض کرد: در تو کبر وجود دارد؟ حضرت فرمود: همه کبریایی و عظمت از آن خداوند یگانه است که در دیگری نیست. خدای متعال فرمود: عزت، مخصوص خدا و رسول او و اهل ایمان است.

 

·     ادب چیست؟

از امام حسین (ع) پرسیدند: ادب چیست؟ فرمود: این است که از خانه خود بیرون آیی و با هیچ کس برخورد نکنی مگر آنکه او را برتر از خود ببینی.

 

·        پاداش سلام

امام حسین (ع) فرمود: سلام ، هفتاد حسنه دارد، شصت و نه حسنه آن، ازآن سلام کننده و یکی ازآن جوابگو است.

 

·     بخیل کیست؟

امام حسین (ع) فرمود: بخیل کسی است که از سلام کردن بخل ورزد.

 

·     نشانه های خائن و بدکار

امام حسین می فرماید: « درستکار آسوده است، بی گناه بی باک، خیانتکار ترسان و بدهکار هراسان است. هرگاه آشفتگی و بلا بر عاقلی روی آورد اندوه خود را با دور اندیشی می زداید و برای چاره جویی در خانه عقل را می کوبد.

 

·     سلام قبل از کلام

مردی با امام حسین (ع) آغاز سخن کرد که خدا عافیتت بخشد، حالت چگونه است؟ فرمود: خدا عافیتت دهد سلام کردن بر سخن گفتن مقدم است. سپس فرمود: تا کسی سلام نداده به او اجازه سخن گفتن ندهید.

 

·     صفات نیک

امام حسین (ع) در خطبه ای فرمود: هان ای مردم! در اخلاق شایسته و والا با هم رقابت کنید و در سودهای معنوی و بهشتی از هم پیشی گیرید، مپسندید آن کار نیکی را که در آن شتاب ننموده اید.

بدانید که هر کار نیکی، سپاسی را بهره می دهد و پاداشی را از پی می آورد، چنانچه کار نیک را مجسم بنگرید، آن را در چهره انسانی نیکو و زیبا می دیدید که ناظران را مسرت می بخشد. هر کس که بخشش کرد ، سروری یافت و هرکس بخل ورزید، فرو مایه شد.

 

·     راستی و دروغ

امام حسین (ع) فرمود: راستی، عزت است و دروغ، ناتوانی، اسرار امانت است و همسایگی، خویشاوندی، یاری رسانی صمیمیت است و کار، تجربه آموزی، اخلاق نیک عبادت است و سکوت، زینت، تنگ نظری و آزمندی، فقر، بخشندگی دارایی و مهربانی، خردمندی است.

 

·     سوگند زیاد

امام حسین (ع) فرمود: از سوگند زیاد بپرهیزید زیرا سوگند آدمی از چهار خصلت سرچشمه می گیرد: یا از خواری است که در خود می یابد و او را بر ذلت تصدیق مردمش بر می انگیزد و یا از ناتوانی در منطق است که سوگندها را پرکننده خلأها و پیوند ساز سخنان بی ربط خود می کند و یا از بدبینی مردم است که از آنان نسبت به خود سراغ دارد و می داند که سخنش را جز با سوگند نمی پذیرند و یا از آن روست که زبان خود را بی اندیشه بکار می گیرد.

 

·     آداب سخن

امام حسین (ع) فرمود: پشت سر کسی که از تو ناپیداست چیزی مگو، مگر آنچه که می پسندی او پشت سرت از تو گوید و همانند بنده ای رفتار کن که می داند به گنهکاری خود گرفتار می شود و به نیک رفتاری خود پاداش می گیرد.

 

·        خوف از خدا

به امام حسین (ع) عرض شد: بیم تو از پروردگارت چه فراوان است؟ فرمود: در روز قیامت جز آنکس که در دنیا خوف خدا داشته کسی ایمن نیست.

 

·     گریه از خشیت الهی

روایت شده که امام حسین (ع) فرمود: گریستن از خشیت خدا، رهایی از آتش دوزخ است و فرمود: گریه دیده ها و خشیت دلها، رحمتی از خداست.

 

·     یاری در جوانمردی

امام حسی (ع) فرمود: آن کس که بخشش تو را نپذیرد، تو را در جوانمردی کمک کرده است.

 

·     انفال مال

امام حسین (ع) فرمود: مال تو اگر برای تو مقدر شده باشد آنرا انفاق خواهی کرد. بنابراین، آن را برای پس از خود مگذار که پس انداز غیر تو می شود، در حالیکه آن را از تو می خواهند و حساب آن را از تو می کشند و بدان که تو برای آن نمی مانی، و آن بر تو وفا نمی کند، پس آنرا بخور پیش از آنکه تو را بخورد.

 

·     نصایح امام

امام حسین (ع) فرمود: آنچه را طاقت نداری به عهده مگیر، به آنچه نخواهی رسید مپرداز، آنچه را قادر نیستی به شمار نیاور، جز به اندازه ای که سود می بری هزینه مکن، پاداش، جز به اندازه کارکرد خویش مخواه، جز به فرمانبرداری از خدای سبحان که به دست آورده ای شادمان مشو و جز آنچه که خود را برای آن شایسته می بینی دریافت نکن.

 

·     شکر

امام حسین (ع) فرمود: شکرگزاری تو برای نعمت پیشین، نعمت تازه را سبب می شود.

 

 

 

        سخنان امام حسین (ع) پیرامون طلب روزی

امام به شخصی خطاب فرمود: فلانی، در راه به دست آوردن روزی ستیزه گرانه تلاش مکن و بر قدر، همچون واگذار کننده بی اختیار، تکیه ننما، زیرا در جستجوی روزی برآمدن، از سنت است و خلاصه جویی از عفت. عفت مانع روزی نیست و حرص زیاد روزی نمی اورد، همانا رزق تقسیم شده است و اجل حتمی است و به کار گیرنده حرص، جوینده گناه است.

 

·     اثر توانمندی

امام حسین فرمود: توانمند شدن بر دشمن، خشم را از بین می برد و آتش کینه را خاموش می سازد. هر کس به حال و کار خود داناتر است.

 

·     مدارا کلید مشکلات

امام حسین (ع) فرمود: هر که از تدبیر باز ماند و از چاره ها ناتوان گردد، مدارا کلید گره گشای اوست.

 

·     آثار صله ارحام

امام حسین (ع) فرمود: هر که دوست دارد اجل او تأخیر افتد و روزیش فزونی گیرد باید صله ارحام انجام دهد.

 

·     موارد صبر

در مواردی که حق تو را ملزم می سازد، بر آنچه نمی پسندی، شکیبا باش و در مواردی که هوای نفس  تو را فرا می خواند، از آنچه دوست می داری، خود را نگهدار.

 

·     معنای بردباری

امیر مومنان (ع) به حسین (ع) فرمود: فرزندم! حلم چیست؟

فرمود: فرو بردن خشم و بر خود مسلط بودن

 

·     نیکی باید به خوب و بد

شخصی پیش امام حسین اظهار داشت: اگر نیکی به نا اهل برسد، تباه می شود، امام حسین (ع) فرمود: چنین نیست، بلکه نیکوکاری همچون رگبار است که باید به نیک و بد برسد.

 

·     هوای نفس

امام حسین (ع) فرمود: از این هواهای نفسانی که مجموعه آنها گمراهی و سرانجام آنها آتش است بپرهیزید.

 

·     بدی کردن، پوزش خواستن

امام حسین (ع) فرمود: کاری مکن که از آن پوزش بخواهی، زیرا مومن نه بد می کند و نه عذر می طلبد و منافق هر روز بد می کند و عذر می خواهد.

 

·     عذر بدتر از گناه

امام حسین (ع) فرمود: چه بسا گناهی که از عذر طلبی آن نیکوتر است.

 

·        عیب جویی نکردن از دیگران

امام حسین (ع) فرمود: هر که از کسی عیب جویی نکند، کنار هر عیب جویی خود، عذر خواهی را از دست نخواهد داد.

 

·     واقعیت غیبت

شخصی نزد امام از کسی غیبت کرد، امام فرمود: ای فلانی دست از غیبت بردار زیرا غیبت نان و خورش سگهای دوزخ است.

 

·     دوری از عیبجویان

امام حسین (ع) فرمود: وقتی شنیدی که کسی به اعراض مردم تعدی می کند سعی کن ترا نشناسد، زیرا بدترین عرض و ناموسها نزد او آبروی آشنایان اوست.

 

·     نتیجه گناه

شخصی به امام حسین (ع) نامه نوشت که: با دو کلمه مختصر مرا پندی ده. حضرت نوشت: کسی که از راه نافرمانی خدا درصدد چیزی برآید، آنچه را امید دارد زودتر از دست می دهد و آنچه را بیم دارد زودتر سر می رسد.

 

·    انواع برادران

امام حسین (ع) فرمود: برادران چهار گونه اند: برادری که به سود تو و به سود خود است، برادری که تنها به سود توست، برادری که به زیان توست و برادری که نه به سود تو و نه به سود خود است.

 

·     تصویر مرگ

امام حسین (ع) فرمود: اگر مردم، مرگ را باور می کردند و آن را به همانگونه کههست به نظر می آوردند دنیا ویران می گشت.

 

·     اندرز گنهکار

شخصی خدمت امام حسین (ع) رسید و گفت: من مردی گنهکارم و در برابر گناه تاب نمی آورم، مرا نصیحتی فرما!

فرمود: پنج کار را انجام ده، آنگاه هر چه خواهی گناه کن، اول: روزی خدا را مخور و هر چه خواهی کن. دوم: از قلمرو فرمانروایی خدا بیرون شو و هر چه خواهی کن. سوم: به جایی درآ، که خدا تو را نبیند و هر چه خواهی کن. چهارم: هر گاه فرشته مرگ آمد تا جان تو را گیرد او را از خود بران و هر چه خواهی کن. پنجم: هر گاه مالک دوزخ تو را در آتش افکند، در آتش مرو و هر چه خواهی کن.

 

·    اندرز غافلان

امام حسین (ع) فرمود: اگر سه چیز نبود، فرزند آدم هرگز برای چیزی سر خم نمی کرد: فقر، بیماری و مرگ.

 

·     بدترین اوصاف زمامداران

امام حسین (ع) می فرمود: بدترین اوصاف زمامداران، ترس از دشمنان و بی رحمی بر ناتوانان و خودداری هنگام بخشش است.

 

·     نسخه دادن به پادشاهان

امام حسین (ع) فرمود: به هیچ پادشاهی دستور درمان مده، زیرا اگر سودش بخشد سپاست نمی گوید و اگر زیانش رساند تهمت می زند.

 

·     ارزش اطعام مسلمان

امام حسین (ع) فرمود: اگر برادر مسلمانی را اطعام کنم برایم محبوب تر است تا افقی از بردگان را آزاد کنم. پرسیدند افق چقدر است؟ ده هزار.